هفته نامه افق کویر در شماره966به تاریخ1399/11/05 گفتگویی با خانواده مفقود الاثر ابراهیم زمانی با عنوان “این جسم من از توست؛ به فاطمه زهرا(س) تو را می خوانم”، انجام داد که دوباره بازنشر داده می شود. گفته می شود، پیکر این شهید فرداشب وارد فرودگاه شهید صدوقی یزد شده و پس از گذراندن برنامههای وداع با شهید در استان یزد، جمعه ششم مهرماه در شهرستان بافق تشییع و در روستایش باجگان به خاک سپرده میشود.
به گزارش هفته نامه افق کویر، در هنگام جنگ تحمیلی ۸ ساله، تعدادی از رزمندگان اسلام به دلیل”عدم امکان جابه جایی و انتقال ابدان شریف شهدا” ( نامساعد بودن وضعیت جغرافیایی مناطق عملیاتی، حجم آتش دشمن و…)، هویتشان نامعلوم و به اصطلاح «مفقود الاثر» ماندند.در همان سالها و پس از آن، تلاشهای فراوانی برای شناسایی و کشف بازماندگان جنگ صورت گرفت، اما تعدادی از آنان در جریان تبادل اسرا و شهدا و طی «عملیات تفحص» شناسایی و برخی همچنان مفقود الاثر تلقی شدند. با اتمام بحث تبادل اسرا و بازگشت آزادگان به میهن اسلامی و بررسی های بوجود آمده، در سال ۱۳۸۴ با اعلام رسمی بنیاد شهید، رزمندگان عزیزی که ابدان شریفشان کشف و شناسایی نشد به عنوان «شهید» و «مفقود الجسد» معرفی گردیدند.واژه «مفقودالاثر» در ادبیات دفاع مقدس به شهیدانی اطلاق میگردد که پیکرهای مطهرشان در مناطق عملیاتی و معرکه جنگ باقی مانده و به مواضع نیروهای خودی برنگشته است.
۴ خانواده شهید مفقودالجسد
در شهرستان بافق”ابراهیم زمانی”،”محمدجواد رایگان”،”عباس رحمانی”،”ابوطالب احمدیه”شهدای مفقودالاثر شهرستان بافق محسوب می شوند که به ترتیب از این شماره گفتگوی افق کویر با خانواده های محترم شهدای والامقام را می خوانید.
۳۳ سال چشم انتظاری
آنچه پیش رو داریدروایت زندگی “حاج محمد زمانی” پدر شهید که تنها او از میان والدین چهار شهید مفقودالجسد شهرستان بافق در قیدحیات است و به علت کهولت سن؛ شرح زندگی شهید را از زبان ” محمدرضا” دیگر پسر خانواده می خوانید که وی توضیح داد: مادر شهید “حاجیه خانم خیر النساء سالاری” در فراق جگر گوشه اش آنقدر سوخت تا سرانجام در هفدهم شهریور سال ۸۴ به فرزند شهیدش ملحق شد و این شهید والامقام ۳۳ سال است که مفقود می باشد.
وی با بیان اینکه “شهید ابراهیم زمانی باجگانی” در پنجم دی ماه ۱۳۴۸ در روستای باجگان از توابع بافق دیده به جهان گشود؛ گفت: وی دوران طفولیت را با فقر و تنگدستی به سختی طی کرد تا به مرحله ورود به دبستان رسید و دوران ابتدایی را در همان روستا سپری کرد.
محمدرضا زمانی؛ از نظر اخلاقی شهید را بسیار مهربان و کمک کار خانواده نام برد و بیان داشت: از آنجایی که پدر منبع درآمدی نداشت ” ابراهیم” از همان دوران کودکی با کار کردن در مزارع کشاورزی در شهرستان کرج به کمک پدر جهت امرار معاش پرداخت و چند سالی را با مشقت زیاد کار کرد تا کمک خرج زندگی و خانواده باشد و یک سال هم در کنار پدر به کارگری پرداخت.
وی ادامه داد: بعد از دوران ابتدایی به شهر یزد جهت تحصیل آمد کلاس اول راهنمایی را گذراند و همچنان در تابستانها در کرج کارگری می کرد تا اینکه به سن ۱۸ سالگی رسید و مانند سایر جوانان وطن به فرمان امام خمینی (ره) لبیک گفت و جهت رفتن به جبهه های نبرد حق علیه باطل خود را آماده کرد.
۱۳فروردین سال۶۶ به عنوان غواص عازم جبهه شد
برادرشهید با اشاره به اینکه “ابراهیم” دیگر در این سن عزم رفتن به جنگ داشت و جهت ثبت نام در تیپ امام حسین (ع) اقدام کرده بود؛ بیان داشت: وی به عنوان غواص آموزش های لازم را گذراند و در تاریخ سیزدهم فروردین ۶۶ به عنوان غواص عازم جبهههای نبرد گردید.
طبق وصیت نامه شاید خدا می خواهد بی نام و نشان باشد
وی افزود: حدودا در تاریخ ۱۸ فروردین ۶۶ بصورت احتمال در عملیات کربلای ۸ در شلمچه به فیض شهادت نایل شده؛ اما تاریخ دقیق و محل شهادت این عزیز سفر کرده را نمیدانیم. و شهید در قسمتی از وصیت نامه خود به بی بی دو عالم فاطمه زهرا(س) قسم داده که از شهیدان قرارش دهد و شاید هم خدا میخواهد که همچنان بی نام و نشان باشد.
محمدرضا زمانی در ادامه به قسمتی از وصیت نامه شهیدوالامقام اشاره داشت و عنوان کرد: خدایا تو را سپاس که دستم را گرفتی و به سوی خودخواندی تا در جبهه های نور علیه ظلمت حضور یابم واین جسم من از توست هر گونه که صلاح میدانی انجام بده چرا که تو خیر بندگانت را بهتر می دانی ولی تو را به فاطمه زهرا سلام الله علیها میخوانم که مرا هم با شهیدان محشور گردانی و از مردم میخواهم که امام را تنها نگذارید چرا که همانطور که حالا آرزو میکنیم ای کاش با امام حسین علیه السلام بودیم و در رکابش با یزیدیان می جنگیدیم و خوشنودی خدا و امام را به دست می آوردیم.
وی ادامه داد: شهید در وصیت نامه نوشته؛ آیندگان هم آرزو خواهند کرد که ای کاش ما هم در دوران امام خمینی(ره) بودیم و از جبهه های حق علیه ظلمت دفاع می کردیم.
نماز شب را ترک نکنید
زمانی با بیان اینکه ” ابراهیم” در وصیت نامه به پدر و مادر و بستگان اعلام کرده، بیان داشت: میخواهم که در شهادتم بیتابی نکنید که باعث کم شدن اجر شهید و خوشحالی دشمن می گردد و امیدوارم هرچه زودتر این جنگ با پیروزی اسلام به اتمام برسد و برادرم علی هم از اسارت به آغوش خانواده بازگردد و چشمان والدین را روشن گرداند و از برادران و خواهرم هم می خواهم قران زیاد بخوانند و نماز شب را ترک نکنند.
شهید فقط برای پدر
از نحوه شهادتش سخن می گوید
پدر شهید از صحنه های جالبی که برایش اتفاق افتاده توضیح داد: چندین بار برای اعضای خانواده تعریف کردم و برایم اتفاق افتاده در حالت خواب نیستم و در عالم بیداری فرزند شهیدم وارد می شود و با هم صحبت می کنیم و جریان به شهادت رسیدنش را برای من تعریف می کند.
مادر با هرکوبه فکر می کرد ابراهیم آمده
پدرچشم انتظار شهید مفقودالجسد؛ بیشتر از این که فرزندش چه در عالم بیداری می گوید سخن نگفت و تنها اعلام داشت: مادر شهید آنقدر در انتظار فرزندش بود که با هر کوبه(صدا در آمدن درب منزل) فکر می کرد که فرزندش امده است.
الهام نصیرزاده