با پایان یافتن شبهای قدر که مقارن بود با ضربت خوردن و شهادت قهرمان میدانهای جنگ ، جذابیت سحرآمیز بیان ، انسانیت واقعی ، حرارت ایمان ، آرامش شکوهمند، صفای دل ، یاور مظلومان و محرومان ، حضرت علی (ع )که مسلماً عمل به بیانات این انسان واقعی که با جستجو در نهجالبلاغه و اندکی تغییر در ترجمه مواردی از آنها را گلچین نمودهام که میتواند عمل به هر یک از این نصایح از اینهمه اختلافات و دعاوی و ناحقی که بعضی از مردم در حق یکدیگر روا میدارند جلوگیری نماید.
-1 نیک بنگرید که تا چه میزان درستی و راستی و شهامت و پرهیزکاری دارید و بدین نسبت میزان شخصیت و جوانمردی و نجابت و غیرت خویش را بسنجید
-2 زبان آدمیزاد افعی آدم آزاری است که اگر آزاد بماند آدمیزادگان بیازارد
-3 روشنترین نشانه خردمند گفتار کم و اندیشه بسیار باشد در آن هنگام که سخن به کوتاهی گراید سیر اندیشه سریع و دامنه
ی خرد وسیع گردد.
-4هرچه آفریدگار را بزرگتر بشمارید آفریدگان را کوچکتر خواهید دید.
-5 شما هرکس و هرچیز که هستید -6شناسنامهای صریحتر و صادقتر از زبان خویش در دست ندارید
۷_ بدین روزهها و نمازها مغرور نباشید زیرا چه بسیار روزه داری که جز گرسنگی و تشنگی از روزه خویش بهرهای نبرده و چه بسیار مردم نمازگزار که بیشاز اندام خسته خود مزدی نیافتهاند
۸_این محال است که دو تن برخلاف یکدیگر برخیزند و هر دو راستگو و راستکار باشند.
-9 در خشم و خشونت افراط روا مدارید زیرا که این خصلت جلوهای از جنون باشد
-10 با دوستان خویش چنان باشید که اگر روزی به دشمنی گراییدند روزگارتان تباه نکنند و همچنان با دشمنان خود در کار دشمنی مدارا روا دارید تا بهروز دوستی شرمسار نمانید.
-11 اگر خواهید که نام شما به نیکویی یاد شود نام دیگران به نیکویی یاد کنید
۱۲_ فرزندم از آن همی ترسم که نکبت فقر بر جان تو چیره گردد و همی خواهم که خداوند مهربان گریبان تو را از چنگ این عفریت مخوف بهدور دارد.
۱۳_صاحبدلان این چنین باشند
چهرهی متبسم و پیشانی گشاده دارند ، هرگز اندوه دل خویش به کسی ننمایند لبخند آنان بر دریای خون شنا کند و خون قلبشان هرگز لبریز نگردد مردمی جوانمرد و خویشتندار و خداشناس باشند بنابراین همهجا فروتن و همهجا آرام و آهسته به سر برند.
-14 این که میشنوید و به کار نمی برید و میبینید و عبرت نمی گیرید و احساس میکنید و از لوح ضمیر می زداید بخاطر این است که پرده ی غرور نمیگذارد تا جلوه ی حقایق را از نزدیک تماشا کنید .
-15آن کس را که زور مردم آزاری در بازو و زر در کف و در پی زشتکاری نیست معصوم است.
-16 سخن حق همیشه تلخ و بار حق بر همه کس گران است ولی باطل را بنگرید که چه شیرین و چه لطیف باشد
-17بر زن و فرزندان خویش سخت نگیرید وگرنه به بدگویی بدگویان رضا دهید.
-18تا آن دم که سخن بر زبان نیاید سخنگو بر سخن حکومت کند ولی در آن هنگام که سخن گفته شود برای همیشه بر گوینده خویش فرمانروا باشد.
-19 به من بگویید که گنجینههای سیم و زر خویشتن را چگونه نگهداری می کنید تا من بگویم که زبان خود را نیز همچنان تحت احتیاط و مراقبت خویش درآورید.
-20توانا باشید ولی توانایی خویش را در راه فضیلت و تقوا بکار برید و ناتوان باشید اما تنها از ارتکاب ناشایستکاری ناتوانی کنید.
-21 درویشی بلای طاقتفرساییست و طاقتفرساتر از آن بیماری تن باشد که رنجوری آورد.
-22گاه و بیگاه بدان لحظه بیندیشید که لذتها سر رسند و ذلتها فرا آیند .
-23 در وجود هر کس که خصلتی پسندیده یافتید امیدوار باشید که همه خصلتها را در وی پسندید خواهید یافت.
-24 از آن کس برحذر باشید که گفتار شما بشنود و اسرار شما بداند.
-25 دلی را که از دل آزاری تو آزرده باشد هرگز به امانت مپذیر زیرا روزی به تلافی آزار خویش بر ضد تو بههم برآید.
-26آن را که مهربانی بیشتر باشد دوستان مهربان فراوانتر نصیب گردد و به درختی ماند که نرم بروید و شاخه بسیار برویاند.
-27 برادری که قلب برادر برنجاند و پاس برادری وی ندارد بیرحمانه رشته خویشاوندی را از میان بریده باشند.
-28درآن موقع که از پیکار صفین به کشور عراق بازمیگشت موکب همایونی اش به گورستان عمومی کوفه گذر کرد ناگهان از رفتن باز ایستاد و پساز اندیشهی بسیار چنین گفت: سلام، ای خفتگان بستر گور سلام ای خاک به دیدهها و ای سنگ به سینه ها,سلام بر شما ای جانهای وحشت آلود ، سلام بر شما ای خویشان از خویشاوندان بدور، پیشاز ما در این خرابآباد خانه گرفتهاید و بهتر بدانید که کاروان ما نیز امروز و فردا این بیابان را به پایان خواهد رسانید و ما را در کنار شما جای خواهد داد چه میپرسید که بازماندگان شما چگونه اند و یا باز گذشتههای شما چه کردند آنچه از زر و سیم برجای نهاد اید مشتی به آن و مشتی به این رسید و آن خانهها که با دست شما خشتی از سیم و خشتی از زر بنیان شده بود علیرغم دوستان شما نشیمنگاه دشمنان شما گردید. اکنون بگویید که روزگار شما چگونه است و در آن جهان چگونه به سر میبرید.
در این هنگام به همراهان خود نگاهی خیره در افکند و آهسته گفت: خداوندا اگر به این استخوانهای فرسوده یارای گفتن داده می شد به پرسش من پاسخ میدادند و یک زبان همی گفتند که: «تنها پرهیزگاری سرمایه رستگاری است.»
۲۹_ در روزگار پیشین برادری پارسا داشتم که جانی روشن و دلی بردبار داشت در چشم من بسیار بزرگمنش و بلند جلوه میکرد زیرا میدیدم که دنیای بزرگ در چشمان وی بسیار کوچک و ناچیز جلوه همی کند بنده شکم و شهوت پرور نبود تا هر چه را ببیند بخواهد و هرچه بخواهد بپرستد، خاموش و آرام بود آنچنان که گویی سخنی نمیداند تا بر زبان آورد یا رازی به دل دارد که همی ترسد از دل به دهان باز آید هرگز به تحسین مردم گوش نمیداد تا نکند که خویشتن را از یاد ببرد و اگر ستایش ستایشگران را همی شنید به حساب خویش نمیگذاشت با دوستان آنچنان مهربان و ملایم بود که اندکی ناتوان بهنظر میآمد , لب به ملایمت دیگران نمیگشود , و پوزش پوزش خواهان را به دیدهی شماتت نمینگریست ، از دردها نمینالید و حتی حکایت بیماری خویش را نیز به روزگار تندرستی میگذاشت و تا بیمار بود لب به شکایت و حکایت نمیگشود جز از کردههای خود سخن نمیگفت و هرگز ناکرده را شایستگی گفتار نمیشمرد آنچه را که« خواهد کرد »شایسته حدیث و حکایت نمیدانست تا هنگامیکه بهصورت کردار درآید.
بیشتر درپی آن بود که بشنود وی شنیدن را هزار بار بر گفتن رجحان میبخشید.
دوست من از هوسهای ناهنجار میگریخت.
این بود دورنمای از دل و دیدهی دوست من شما که مرا دوست میدارید اگر چنین باشید بهتر است کوشش کنید بر اصرار و جدیت بیفزایید، باشد که دوستان من هم مانند آن دوست من به کمال انسانیت نزدیک گردند. والسلام.