تلخی هایی از جنگ

به گزارش پایگاه خبری افق بافق؛ جانبازان، انسان هایی ایثار گر و جان برکف اند که طی سال های جنگ تحمیلی و تجاوز دشمن، در خطوط مقدم جبهه، قهرمانانه سینه خود را در برابر آتش دشمن سپر کرده و در راه حفظ کیان اسلام، سلامت خود را تقدیم داشتند. هم چنین ایثارگرانی که به هنگام عملیات پاکسازی یا سایر ماموریت ها و بمباران ها، به نحوی صدمه دیده و با فداکاری های خود، کشور اسلامی و نظام الهی آن را حفظ کرده اند. جانبازان، قهرمانان واقعی و همیشگی این مرز و بوم اند. به مناسبت روز جانباز خبرنگار ما به سراغ یکی از جانبازان هشت سال دفاع مقدس رفته و با وی به گفت و گو پرداخته که در ادامه می‌خوانید:

افق بافق: لطفاً خودتان را برای خوانندگان معرفی بفرمایید؟
«سید حسین سالاری»، فرزند سید محمد متولد۱۳۴۶ اهل یزد، متاهل و دارای دو فرزند می باشم. هم اکنون در اداره تعاون کار و رفاه اجتماعی استان مشغول به خدمت رسانی هستم.

افق بافق:در چه عملیاتی شرکت کردید؟
۱۸ مهرماه ۱۳۶۵ به خدمت سربازی اعزام شدم. به مدت سه ماه دوره آموزش عمومی را گذرانده، سه ماه بعد آموزش تخصصی را گذراندم. ۱۰ فروردین ماه ۱۳۶۶در عملیات غرب کشور مشغول به خدمت و به لشکر ۸۱کرمانشاه که آن زمان باختران بود اعزام گردیدم. در جبهه های غرب «قصر شیرین»، «گیلان غرب» و تا حوالی «نفت شهر» ماموریت رفته و انجام وظیفه کردم. ۳ فروردین ماه ۱۳۶۷ در عملیات بر اثر اصابت تیر مستقیم به پای راستم، شب عملیات در منطقه ماندم و به مدت ۴ روز در بین شهدا بودم؛ سپس به دست نیروهای عراقی اسیر شدم.

افق بافق: اسامی چند تن از هم رزمان خود را بیان کنید:
هم رزمان از استان های مختلف بودند، یکی از هم رزم ها «جعفر شاکر اردکانی» و اکنون با یک دیگر در ارتباط هستیم.« عباس عباسی» اهل تبریز و ترک زبان بود در عملیات مفقود شد.«بیک لردی» که از ناحیه گلو تیرخورد و به پشت منطقه منتقل گردید؛ وقتی جویا احوال او شدم گفتند شهید شده است.«الهیاری» اهل قائم شهر، در عملیاتی که تیر به پای من اصابت کرد او نیز در کنار من بود و یکی الی دو تپه به پشت خط من را برگرداند و بعد به منطقه بازگشت.

افق بافق: از عملیاتی که انجام داده اید بفرمایید؟
۲۲ اسفندماه ۱۳۶۶ عملیات سختی بود که در ارتفاعات کله قندی این عملیات انجام شد. باتوجه به اینکه ستون پنجم در جبهه حضور داشت آن ها نیز به دشمن اطلاع دادند و دشمن نیز کمین کرده و منتظر سربازان ایرانی بودند. قبل از اینکه نیروها به هدف خود برسند و عملیات را آغاز و رمز عملیات گفته شود؛ دشمن ما را شناسایی و به روی سربازان وطن آتش گشودند؛ حتی نیروهای ایرانی را با ضد هوایی می زدند. در این عملیات سخت، اکثریت نیرو ها شهید یا در منطقه باقی ماندند. عملیات سال ۱۳۶۶ خیلی موفق آمیز نبود؛ زیرا دشمن آماده بود و نیروهای ایرانی را غافلگیر کردند.

افق بافق:یکی از خاطرات خود در جبهه را بیان کنید؟
برای شناسایی در قصر شیرین باید با احتیاط و چراغ خاموش حرکت می نمودیم چرا که قصر شیرین منطقه کوهستانی است و دشمن در کوه های مشرف به قصر شیرین مستقر شده بودند و دید کامل داشتند. قصر شیرین یک مسجد جامع داردکه هنوز پابرجا بود و تقریبا مثل مسجد خرمشهر گلوله زیاد خورده بود؛ ولی تخریب نگشته بود؛ یکی از محله ها کاملا تخریب شده بود و همانند تپه ای از خاک بود. یکی از کردهایی که بامسیر آشنا بود و برای شناسایی همراه ما بود یک جایی نشست و شروع به گریه کردن کرد و تعریف کرد ما زمانی که اول جنگ بود دشمن از طریق سرپل ذهاب دور زده و از طریق گیلان غرب به قصر شیرین آمد و یک ماه منطقه ناامن بود و ما فکر می کردیم که نیروهای ایران دارند به کمک می آیند؛ اما عراقی ها بودند اینجا یک دبیرستان دخترانه بود که ماشین های نظامی باری توقف کردند که دختران را ببرند یکی از دخترها فرار کرد که با تیر زدند و من دیگر از سرنوشتشان خبر ندارم که چه اتفاقی افتاد به دلیل اوضاع نامناسب خانوادم را از رود خانه ای که کنار قصر شیرین بود به کرمانشاه فرستادم و در منزل اقوام مستقر کردم، خودم به جبهه آمدم. این خاطره برایم خیلی دردناکی بود و هنوز مرا اذیت می کند و باید این زحماتی که کشیده شده را ارج نهیم.

افق بافق: وضعیت جسمانی شما چگونه است؟
ناحیه پای راست تیر خوردم و حالت محدودیت دارم، پا راستم خم نمی شود و کوتاهی دارد در زمان اسارت بر اثر چوب‌هایی که دشمن بر مهره های کمرم می زد، مهره های کمرم جا به جا و شکستگی دارد. پزشک‌هایی که مراجعه می کنم با تعجب می گویند که تو چگونه راه می روی؛ ولی هنوز محتاج کسی نشدم و روی پای خودم می ایستم.

افق بافق:اگر دوباره اتفاقی بیفتد و جنگ بشود آیا فرزندان خود راهی این مسیر می کنید؟
طول تاریخ نشان داده که ایرانی ها از بقیه متفاوت هستند. خیلی ها این سوال را از من می پرسند؛ حتی اگر من نتوانم بجنگم می توانم روحیه ای باشم برای سنگر این مملکت و افتخار هم می کنم دشمن هم می خواهد با شیطنت هایی که می کند این اتحاد را در هم بشکند. در راهپیمایی ۲۲ بهمن که شرکت کردم واقعا خوشحال می شدم که با همه سختی هایی که هست باز هم مردم در راهپمایی شرکت نمودند و همه امت واحدی هستیم که برای دفاع از کشور می جنگیم.

افق  بافق: چه انتظاری از مسئولین دارید؟
مسئولین باید بیشتر همراه مردم باشند؛ اگر واقعیت ها گفته شود مردم ما فهیم و دلسوز هستند و در بین مردم باید این یگانگی حفظ شود و گونه ای نباشد که سختی های اقتصادی باعث دشمن شاد کردن باشد. ما در قبال شهدا که جانشان را فدا کردند کاری انجام ندادیم. جانبازی من در قبال شهدا و جانبازان۷۰ درصد یا جانبازی که دچار ضایعه نخایی شده و ۳۵سال روی تخت خوابیده چیزی نیست . انشاا… که خدا توفیق بدهد و ما از مسیر شهدا منحرف نشویم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا