” ممل “ گفت :” آقاتقی “شنیدید که در آبادی معدن آباد «بلدیه چی» و «رئیس معدن آباد» برای یکدیگر کری می خوانند؟ رئیس معدن آباد می گوید: من باید بدانم پولی که به تو می دهم بابت عوارض کجا خرج می کنی؛ شاید خرج «اعطیناه» کردی و به جای کارهای زیربنایی خرج سرخاب و سفیداب کردی ! این نمی شود که؟
آقاتقی گفت: عجب داستانی شده؟ بلدیه چی چه چیزی گفته است؟
ممل گفت: بلدیه چی به خشم آمده و به رئیس معدن آباد گفته: به تو چه مربوط؟ من هر کاری که بایست بکنم باید به انجمن آبادی گزارش بدهم که عین آدم عرض می کنم.
خلاصه دعوای لفظی شکل گرفته و اوضاع داغ شده است.
آقاتقی گفت: من حیث المجموع معدن آباد به بلدیه چی باید عوارض بدهد و عین سلف خود رفتار کند.