تلاش شرط رسیدن به آرزوهاست

گوینده گی حرفه‌ایی است که نه تنها امروزه طرفداران خاص خودش را دارد؛ بلکه از دیرباز مورد توجه بوده است و از این قبیل افراد به عنوان «خوش لحن» یا «خوش صدا» نام برده می‌شود؛ چنانکه در «تاریخ بیهقی» پدر تاریخ نگار علمی، برای این که در مجالس بزرگ صدای گوینده به گوش همگان برسد از افرادی استفاده می شد که صدای بلند و رسا داشته باشند.
در این شماره از افق بافق به سراغ یکی از گویندگان خوش لحن بافق رفته و از وی دعوت کردیم تا در محل افق بافق  با او گفتگویی داشته باشیم؛ با هم این مصاحبه را می‌خوانیم:

افق بافق: خودتان را معرفی کنید.

«هیوا عالمی»هستم متولد ۱۳۶۸، در شهر کرمان به دنیا آمدم و از 8 سالگی به خاطر کار مادرم که در شرکت سنگ آهن بافق مشغول شد به بافق آمدیم. در شهرک آهنشهر زندگی می کردیم و همینجا ادامه تحصیل دادم! در یازده سالگی متاسفانه پدرم در تصادفی به رحمت خدا پیوست.

افق بافق: چگونه به حرفه گویندگی روی آوردید؟

من از نوجوانی به این هنر علاقه مند بودم و پیگیری های زیادی انجام دادم؛ تا اینکه با این هنر آشنا شدم و برای شروع کار، از من خواسته شد که اگر می توانم نمایشنامه ای را بنویسم و من کمدی «باغ آرزوها »را نوشتم که مورد توجه واقع شد.
این نمایشنامه در حال حاضر با عنوان های مختلفی اجراء می شود و خیلی هم مورد استقبال قرار گرفته است.

افق بافق: از خانواده و میزان تحصیلات خود در صورت امکان بفرمایید.

تک دخترم و دو برادر دارم که یکی از برادرهایم دچار بیماری اوتیسم است! یکی از دلایلی که به هنر نمایش علاقه مند شدم برادرم بود که اوتیسم داشت؛ با توجه به اینکه وقت زیادی را کنار او می گذراندم، مجبور می شدم فضای خودم را با فضای او متعادل کنم و دنیای متفاوت را برای او خلق کنم تا آرام گیرد در نتیجه غالبا در حال نقش بازی کردن بودم مثلا “نقش پشه و یا عروسک پیرزن و یا پیرمرد با او بازی می‌کردم!” مجرد هستم. شاغل نیستم؛ ولی در زمینه هنر فعالیت می کنم و در حال حاضر دنبال کار هستم.
تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه آزاد بافق رشته فناوری اطلاعات گذراندم و بعد متوجه شدم به این رشته علاقه ای ندارم! برای همین بعد از اینکه فوق دیپلم گرفتم به دانشگاه زرند رفتم و رشته ادبیات نمایشی را ادامه دادم و کارشناسی را خواندم؛ ولی متاسفانه استادی که مربوط به این رشته باشد در واحد زرند وجود نداشت و مجبور بودم برای گذراندن بعضی از درسها به کرمان بروم.
سال 1394 که فارغ التحصیل شدم، در کرمان شروع به کار کردم ( کار در رادیوف بازیگری تئاتر، کارگردانی تئاتر و حتی برای حضور در فضای هنری در باجه بلیت فروشی هم مشغول می شدم؛ در کرمان خیلی چیزها یاد گرفتم!
من از هوش هیجانی بالایی برخوردار بودم و دوست داشتم کنار هنر به سفر هم بروم؛ وقتی به جایی مسافرت می کردم، اولین کاری که انجام می دادم دنبال جشنوارهای هنری می رفتم و جاهایی که تئاتر اجراء می کردند می رفتم! تئاتری متفاوت را در دهکده تفریحی اولودنیز در کشور ترکیه دیدم. جشنواره ساحلی که مربوط به ترویج فرهنگ آن کشور بود.
برای هزینه های سفر سعی می کردم؛ اصلا خریدی انجام ندهم! من همراه خودم همیشه چادر و کوله داشتم و این مدتی که به سفر رفتم شاید فقط یک بار هتل گرفتم و شهر به شهر(هیچهایک) می رفتم تا به مقصد برسم و این روش جزیی از برنامه های سفرم بود.

افق بافق: چگونه مادرتان راضی به مسافرت شما می شدند؟

مادرم به سختی راضی می شدند تا به سفر بروم و می گفت وقتی ازدواج کردی هر جا دوست داشتی برو!حتی به من می گفت:کاش پسر بودی! البته باید بگویم گاهی وقتها عذاب وجدان می گرفتم! من در 34 سالگی تمام شهر های کشور بجز استان اهواز و چندجایی دیگر را سفر کرده ام؛ مثلا وقتی به تبریز رفتم شهری بود در اطراف تبریز بود بنام سیلوانا با کوههای سرسبز و اسب های وحشی و زنان آنجا لباس هایی رنگین به تن داشتند که خیلی برایم جذاب بود.
وقتی به بافق برگشتم دنبال گروهی بودم که بی حاشیه باشد تا این که توانستم کارم را شروع کنم.
سه سال است که داوری تئاتر دانش آموزی را انجام‌میدهم! دختران نوجوان هم از هوش هیجانی بالایی برخوردار هستند؛ شاید یکی از دلایلی که به آموزش تئاتر در بافق ادامه دهم دختران جوان شهرم هستند.
کلاسهایی تشکیل دادم که 40 دانش آموز دختر را آموزش می دهم. هزینه کمی برای تشکیل کلاس دریافت می کردم همچنین مسئول گروه هزینه ای در نظر گرفته بود؛ شاید در سال هزینه ای که برای تشکیل کلاسها دریافت می شد به پانزده میلیون برسد.

افق بافق: آیا تغییراتی در این فاصله که از بافق دور بودید نسبت به زمانی که بازگشتید در تئاتر بافق قایل مشاهد هست؟

پس از بازگشت به بافق متوجه شدم تغییر چندانی نکرده به جزء افزایش گروه های تئاتری اخیرا جامعه تئاتری بافق امیدوار کننده تر شده.

افق بافق:سخن پایانی:
اگر شخصی فکر کند که استعداد انجام هنری را دارد نیمی از مسیر را رفته و نیم دیگر را با تلاش و توکل میسرخواهد شد.

بخش فرهنگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا