به گزارش پایگاه خبری افق بافق، شهادت از برترین واژه های فرهنگ اسلامی و از مقدّس ترین مفاهیم معارف الهی است. خبرنگار ما؛ به سراغ خانواده شهید والامقام” محمد رضا عمری” رفته و با خواهر وی گفتگویی انجام داده است. که در ادامه می خوانید:
افق بافق: لطفاً خودتان را برای خوانندگان معرفی بفرمایید؟
“عفت عمری” خواهر شهید محمد رضا عمری هستم. محمدرضا در سال ۱۳۵۸ به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شد. و در سن هیجده سالگی به شهادت رسید.
افق بافق: خصوصیات اخلاقی” محمد رضا” را شرح دهید؟
محمدرضا دارای اخلاق بسیار خوب و شوخ طبع بود و با خانواده بسیار صمیمی، مهربان و در کارهای منزل به پدر و مادر کمک می کرد.
افق بافق:شهید والامقام به چه ورزشی علاقه مند بود؟
برادرم به ورزش علاقه خاصی داشت. ورزش مورد علاقه او زورخانه و انجام ورزش ها باستانی بود در نزدیکی محل سکونت مان یک زورخانه بود که محمدرضا هر شب برای تمرین به زورخانه می رفت.
افق بافق:آخرین باری که به مرخصی آمد، چه حسی داشتید؟ فکر می کردید برادرتان شهید شود؟
برادرم در آبان سال ۱۳۵۸ مصادف با ماه محرم برای تولد برارکوچکترم به مرخصی آمد، همه خانواده بسیار خوشحال و خرسند از اینکه بعد از چند ماه محمدرضا برای مرخصی آمده است؛ اما هیچ یک از اعضای خانواده فکر نمی کردیم این آخرین باری است که محمد رضا در کنار ما است.
افق بافق: یکی از خاطرات شهید والامقام را بیان کنید؟
فصل گرما و تابستان بود که محمدرضا همراه بچه ها و همکلاسی های خود برای آب تنی به حوض مسجد جامع می رفت که هنگام آب تنی و شنا داخل حوض با بچه ها شروع به شوخی می کرد و بسیار خوش برخورد و فروتن بود و بچه ها که از آب می ترسیدند که توسط محمدرضا به داخل حوض هدایت می شدند تا ترس آن ها بریزد.
افق بافق: از روز خبر شهادت برادرتان بگویید؟
زمانی که محمد رضا به خط مقدم جبهه اعزام شد. یک ماه و نیم از او خبری نداشتیم. خانواده نگران محمدرضا شده بودند پدر و عمو به منطقه جنگی رفتند تا جویای حال او شوند.که بعد از چند روز جستجو پیکر برادرم را در سردخانه آبادان پیدا نمودند. به دلیل اوضاع نامساعد منطقه و بمب گذاری هوایی مجبور شدند در کنار پیکر محمدرضا یک شبانه روز در راهرو منزل یک شهروند در آبادان باشند و پس از مساعد شدن اوضاع پیکر او با دیگر شهدا به تهران منتقل شد و بعد از آن به یزد و سپس توسط ژاندامری سابق به شهرستان بافق انتقال داد شده و در روز جمعه،بعد از مراسم نماز جمعه توسط مردم پیکرمطهر محمدرضا در گلزار شهدا در حسینه میانگاه به خاک سپرده شد. که روز قبل آن پنچشنبه توسط رسانه ها مراسم تشیع شهید اعلام شده بود ولی از شهادت برادر خود مطلع نشده بودیم. وسایل ارتباطی چندان در آن زمان وجود نداشت تا توسط پدر به خانواده اطلاع رسانی نمایند. همسایه هایی که اطلاع داشتند یکی پس از دیگری به منزل می آمدند اما هیچ کدام خبر شهادت محمدرضا را نمی دادند تا اینکه ساعتی بعد برادرم با حالت ناراحتی و پریشان به منزل آمد و بدین نحو همگی از شهادت محمدرضا مطلع شدند. و بعد از اذان مغرب و عشا بود که پدر بعد از چند روز جستجو و مناطق جنگی از راه رسید و خبر شهادت برادرم را به خانواده اطلاع دادند.
افق بافق:آیا از سوی بنیاد شهید به خانواده ی شهدا رسیدگی می شود؟
بله، بنیاد شهید در حد توان خود از ایثارگران و خانواده شهدا حمایت می کنند.چند ماه قبل که مادرم طی دو مرحله در بیمارستان یزد بستری بود ریاست بنیاد شهید و دکتر صادقی در مرکز استان پیگیرهای زیادی انجام نمودند و با عیادت در بیمارستان از مادرم دلجویی نمودند
افق بافق: سخن پایانی: از هفته نامه افق کویر که در خصوص زندگینامه شهید محمدرضا عمری گزارش تهیه نمودندکمال تشکر و سپاسگزاری دارم.
حدیثه امیریان