آه سرزمین بیدار من
دست کدامین تقدیر
تو را به تبعیدی ناخواسته
محکوم نموده است
عطر خنده های نجیبت
سر بر آغوش کدامین باد
بیقراری های زمین را
نجوا می کند
و کدامین مرداب
ماه نگاهت را می جوید
به کدامین ساز
صدای باران
بر خاک تفتیده ات
غم پاییز را می سراید…
چکاوکان عاشق
تاوان کدامین درد را
خواب می بینند که افسون شده
مکتب عشق را
نانوشته رها کرده اند !!!
بگو ،،،،بگو گناه آسمان را
که آبستن درد است و باران غم می بارد….
کوک کن ساز دل را
تا در هوای عاشقی
برایت غزل سرایی کنم
شاید سپیدهایم کمی آرام بگیرند ….
صدیقه- آقابابایی