پلنگ بزرگترین گربهسان ساکن ارتفاعات کوهستان در دنیاست. زیرگونه خاصی از این جانور با نام علمی (Panthera pardus saxicolor) در ارتفاعات کوهستانی اکثر مناطق ایران زیست میکند و همین بالا و دور از دسترس بودنش باعث شده که آنرا شکارگری مغرور بدانند.
به گزارش پایگاه خبری افق بافق به نقل از همشهری انلاین؛ تعبیری که باعث شده از دیرباز مثلهای مختلفی در میان مردم سینه به سینه نقل شود. میگویند پلنگ آنقدر مغرور است که برای آنکه از تمامی جانوران بالاتر باشد، از بلندترین کوهها بالا میرود و از اینکه همه را زیرپای خود ببیند، به خود میبالد.
میگویند پلنگ مغرور شبی ماه را در دل آسمان و بالاتر از خود دید، تاب این توهین نیاورد و از روی صخرهها به سمتاش پرید تا بتواند ماه را هم تحت سیطره خود درآورد، اما به ته دره سقوط کرد و کشته شد. از آنجا که نسل پلنگ ایرانی در خطر انقراض است و روزبهروز هم از تعداد آنها کاسته میشود، نگرانی بسیاری از کارشناسان در این است که نسل پلنگ ایران به سرگذشت همین افسانه دچار شود و به دره انقراض سقوط کند.
وقتی با انسان چشم در چشم میشود، رفتارش درست برخلاف دیگر جانوران است؛ وقار و آرامش خود را کاملا حفظ میکند، بدون آنکه نشانی از اضطراب از خود نشان دهد، خیلی آرام به سمت نزدیکترین پناه که معمولا خطالراس کوه است میرود و به محض آنکه پشت کوه رسید و از دید انسان دور شد، به سرعت فرار میکند. این جانور مغرور و پرابهت، به انسان که مهمترین دشمناش است، پشت نکرده و با فرار از خود ضعف نشان نمیدهد.
مشاهده پلنگ در طبیعت خیلی به ندرت رخ میدهد. این جانور مرموز و مخفیکار اجازه مشاهده شدن را به کمتر کسی میدهد. بارها مشاهده شده که پلنگ به فاصله چند لحظه زودتر متوجه حضور انسان شده و آنجا را ترک کرده است. یکبار که در تاریکی نیمهشب زمستان به سمت ارتفاعات رهسپار شدیم تا شانس خود را بیازماییم، در مسیر بازگشت به رد پلنگی برخوردیم که از روی ردپای ما پایین رفته بود. زیر بارش برف هم در ارتفاعات البرز شانس خود را برای دیدن این جانور آزمودیم، ردپاها گواهی میداد که پلنگ در نزدیکی ماست، ولی اجازه دیده شدن به ما نمیدهد. پلنگ ایرانی که حالا پس از انقراض ببر مازندران و شیر ایرانی در کشور، عنوان بزرگجثهترین گربهسان ایران را بر خود دارد، همیشه یک گام جلوتر است و هیچگاه نمیتوان انتظار دیدن آنرا داشت.
همهجای ایران سرای اوست
میگویند در زمانی نه چندان دور، پیرزنی که تنها در خانه خود زندگی میکرد، شب هنگام متوجه ضربهای به در خانه خود شد و دست پلنگی را دید که از شکاف زیر در به داخل آمده بود. پلنگ بهخاطر فرورفتن تیغ یک تشی ـ بزرگترین جونده ایران که آنرا اغلب با جوجهتیغی اشتباه میگیرند ـ مینالید. پیرزن سریع دست به کار شد و تیغها را درآورد. فردا شب، پیرزن دوباره با صدای ضربهای به در از خواب برخاست.
در را که باز کرد، لاشه میش نیمهجانی را دید که دست و پاهایش شکسته بود تا پیرزن خود آنرا حلال کند. پلنگ از پیرزن تشکر کرده بود. این داستانی است که در یکی از روستاهای ساغند در استان یزد درباره جوانمردی پلنگ گفته میشود و از احترامی حکایت میکند که ایرانیان برای این جانور زیبا قائلند. پلنگ ایرانی با نام انگلیسی (Persian Leopard) تمامی پلنگهایی را که از پاکستان تا غرب آسیا ـ
به استثنای شبه جزیره عربستان ـ زندگی میکنند شامل میشود. پراکندگی پلنگ در ایران بسیار قابل توجه است و تمامی استانهای ایران میزبان این گربه بزرگ هستند، هرچند که هنوز برای کسب اطمینان از حضور پلنگ در استان همدان نیازمند بررسیهای بیشتری هستیم.
پلنگ تقریبا در تمامی انواع زیستگاههای موجود در ایران، از ارتفاعات البرز و زاگرس تا ارتفاعات کویری و جنگلها تا مناطق ساحلی خزری و همچنین مناطق کوهستانی و صخرهای خلیجفارس و دریای عمان زندگی میکند. به عبارت دیگر هر جا طعمه کافی وجود داشته باشد، پلنگ هم میتواند زندگی کند و تنها از بیابانهای مرکزی ایران اجتناب میکند.
اصولا در میان گربهسانان بزرگ دنیا، پلنگ از گستردهترین پراکنش جغرافیایی برخوردار است. این جانور سازگاری بالایی با محیط دارد و میتواند در مناطق مختلف با طعمههای مختلف زندگی کند و خود را با شرایط وفق دهد. هر کجا که آب و طعمههای مطلوب در سرزمین محل زندگیش یافت شود، میتوان انتظار داشت که این جانور هم در آن مکان یافت شود. برای همین است که این حیوان در بسیاری از مناطق دنیا زیست میکند؛ از علفزارهای گرم و باز آفریقا گرفته تا جنگلهای مرطوب و حارهای هند و آفریقا، کوهستانهای سرد و صخرهای خاورمیانه و جنگلهای سرد خاور دور و روسیه.
مطالعات ژنتیکی در یک دهه اخیر نشان داده که پلنگهای سرتاسر دنیا تنها متعلق به ۹ زیرگونه آفریقایی، عربی، آمور یا خاور دور، شمال چین، جنوب چین، جاوه، سریلانکا، هندی و ایرانی هستند. ایرانیان روی پلنگ ایرانی صفات جالبی گذاشتهاند؛ مغرور و جوانمرد. اینکه چرا این صفات توسط ایرانیان به این جانور داده میشود، به نحوه زندگی و بهخصوص شکار کردن آن برمیگردد.
شکارچی مغرور
پلنگ شکارچی قابلی است، گاهی پیش میآید که بهخاطر نبود طعمه برای سیر کردن شکم خود چارهای جز حمله به دامهای اهلی ندارد. با این حال باز هم در میان بسیاری از دامداران نوعی حس احترام به پلنگ دیده میشود. آنها پلنگ را دارای «مرام مردانه» میدانند، چراکه برخلاف گرگ که در مواجهه با گله دام چندین رأس را میکشد ولی تنها یکی را میبرد، پلنگ خیلی آرام تنها یک راس را شکار کرده و همان را میبرد و چندین روز را با همان سر میکند.
از همین رو، در مقایسه با گرگ، اکثر دامداران تحملپذیری بسیار بیشتری نسبت به پلنگ دارند، چون معتقدند مردانه تنها یک گوسفند را برای سیر کردن شکم خود میبرد. البته ناگفته پیداست که باز هم بر خلاف گرگ، دور کردن یک پلنگ گرسنه از گله تقریبا غیرممکن است.
پلنگها حتی به نسبت سایر گربهسانان هم قدرت شکارگری بالایی دارند. قدرت بینایی آنها بسیار قوی است و به همین دلیل برخلاف سگسانان کمتر شکار را از روی بو تعقیب میکنند. پلنگها با کمین کردن در مسیر طعمه، همراه با دویدن و پرش ناگهانی آن را شکار میکنند.
پلنگ علاوه بر بینایی بسیار قوی خصوصیتهای منحصر به فردی نیز دارد؛ مثلا قسمت زیرین و بخش داخلی پاهای پلنگ از موهای نرمی پوشیده شده است که موجب میشود صدای پای او به هنگام گام برداشتن کاملا خفه شود و به راحتی، بدون اینکه طعمه متوجه شود، به آن نزدیک شود. از طرفی داخل گوشهای پلنگ هم پوشیده از موهای ریزی است که حساسیت فوقالعادهای نسبت به جریان باد دارد. این موها کوچکترین تغییر جهت باد را مشخص میکند و پلنگ میفهمد که در صورت تغییر ندادن مسیر، طعمه بوی او را میفهمد و فرار میکند. همین توانایی است که شیرها از داشتن آن محروماند.
شکار برای پلنگها یعنی هرچه که بتوانند به چنگ بیاورند. با اینکه در بسیاری از مناطق، رژیم غذایی پلنگها عمدتا از پستانداران کوچک تا متوسطجثه ـ ۵ تا ۴۵ کیلوگرم ـ تشکیل یافته ولی توانایی آنها برای شکار جانوران بسیار کوچکجثه به آنها اجازه میدهد که در جاهایی که طعمههای بزرگجثه سالهاست که از بین رفتهاند هم بتوانند بقای خود را حفظ کند. پلنگها از گستره وسیعی از طعمهها با اندازههای متفاوت شکار میکنند و نسبت به دیگر گربهسانان، رژیم غذایی متنوعتری دارند. آنها اگر بتوانند از پرندگان هم تغذیه میکنند؛ پرندگانی مانند کبوتر، کبک، مرغ شاخدار، قرقاول، کرکس و حتی شترمرغ. خزندگان، دوزیستان، بیمهرگان و حتی مواد گیاهی هم از نظر پلنگ دور نمیماند.
به نظر میرسد که در بیشتر زیستگاهها، رژیم غذایی پلنگ از تراکم نسبی طعمههای سُمدار پیروی میکند و فراوانترین گونه اصلیترین طعمهشان است. در ایران، پلنگها عمدتا قوچها و کلها را شکار میکنند و معمولا این تلاش آنها روی افراد بالغ متمرکز است. یکی از دلایلی که باعث این رفتار پلنگها میشود این است که میشها و کلهای ماده همیشه هشیارتر از نرها بوده و چابکتر از آنها هستند. به علاوه نرها، بهخصوص جوانترها بیشتر توسط بالغها به حاشیه گله رانده میشوند که البته در این حالت بیشتر در معرض خطر شکار شدن هستند.
در ایران، مطالعات متعدد نشان داده که پلنگها از جانوران متنوعی تغذیه میکنند، به عبارت دیگر کمتر جانوری در زیستگاه پلنگ ایرانی است که طعمه آن نشود. در منوی غذایی پلنگ ایرانی میتوان علاوه بر قوچ و میش، کل و بز و آهو، جانورانی چون روباه، گراز و گرگ را هم دید. البته این منوی غذایی با توجه به زیستگاه پلنگ ایرانی متغیر است. مثلا در منطقه البرز مرکزی شمالی، مطالعات نشان داده که علیرغم تنوع در رژیم غذایی، پلنگها کل و بزها را بیش از هر طعمه دیگری ترجیح می دهند.
همچنین در ماهیسراهای نزدیک تهران، بارها پلنگی را دیدهاند که به انبار غذای ماهیها دستبرد میزده است. در بسیاری از مناطق استان خراسانشمالی مانند تندوره، سالوک و ساریگل، بقایای پایکا ـ پستاندار کوچکجثهای از راسته خرگوشها ـ به وفور در سرگین پلنگها یافت میشود. در لاشهگشایی یک ماده پلنگ جوان در پارک ملی گلستان، تعداد زیادی تیغتشی(یک نوع پستاندار شبیه جوجهتیغی) در روده جانور مشاهده شد، بدون آنکه حتی کوچکترین زخمی ایجاد کرده باشد.
از طرفی علاقه پلنگ به سگ هم بسیار معروف است و در مناطق مختلف این جانور سگ گله را کشته و با خود میبرد. در منطقه آریز بافق، تابهحال چندمورد حمله پلنگ به شتر، حتی شترهای نر بزرگ هم دیده شده است. در یک مورد، محیطبانان وقتی به لاشه شتر نزدیکی شدند، پلنگی را دیدند که از دل آن شتر بزرگ بیرون آمد و فرار کرد. در ارتفاعات البرز، حتی بقایای زباله در سرگین پلنگها بهدست آمد. در خیلی از مناطق، پلنگها حتی از گیاه هم تغذیه میکنند. یافتن سنگ و خاک هم در بقایای سرگین پلنگها رایج است ولی با همه اینها، بقای بلندمدت پلنگ در هر منطقهای عمدتا منوط به حضور کل و بز و قوچ ومیش است.
پنهان در میان دشمنان
بالا رفتن از درخت در بسیاری از گربهسانان امری عادی است اما اینکه گربهسان بزرگی طعمه خود را تا ارتفاعات بالای یک درخت حمل کند، فقط از پلنگ برمیآید. این گربهسان زیبا در مناطق جنگلی، گاهی اوقات لاشه شکار خود را به بالای درختان میبرد تا آن را از سرقت توسط خرسها در امان بدارد. مواردی از این رفتار در مناطق مختلف مشاهده شده که لاشه شوکا، سگ و حتی دام اهلی را هم بالای درخت برده است. به هرحال این گوشتخوار بزرگجثه هم برای خود دشمنانی دارد که باید لاشه شکار را از دسترس آنها دور نگهدارد. برای وجود همین دشمنان است که پلنگها مخفیکارانه زندگی میکنند. آنها بهطور شگفتانگیزی در مناطقی که بعید به نظر میرسد جانوری با چنین جثهای بتواند مخفی شود، میتواند خود را به سادگی از نظرها پنهان کند.
نیاز پلنگها به مخفی شدن برای این است که در بسیاری از مناطق جهان، با طعمهخواران بزرگجثهای همزیست هستند که قادرند پلنگها را بکشند و لاشه شکارشان را تصاحب کنند؛ در آفریقا شیر و کفتار خالدار و در آسیا ببر و سگ وحشی. در ایران هم گرگها را باید رقیب طبیعی اصلی این جانور به شمار آورد، بهطوری که در بعضی مناطق دیده شده دستههای گرگ به پلنگی حمله کرده، او را فراری داده و لاشه شکارش را ربودهاند.
جالب است که عدهای از محققان معتقدند که شبزی بودن پلنگها هم بهخاطر وجود دشمن در سرزمین آنهاست. شبفعال بودن این جانوران در مناطقی که پلنگها به شدت شکار شده یا از دست انسان به ستوه آمدهاند، صدق میکند، در حالی که گزارش شده در مناطقی که ببر و شیر زندگی نمیکند و پلنگها کمتر در خطر هستند فعالیت بیشتری در روز دارند و کمتر شب فعال هستند. مثال مشهود آن، کشور جزیرهای سریلانکاست که رویت پلنگ در روز کاملا طبیعی است. تجزیه و تحلیل سرگین پلنگها از چهار منطقه در کوههای کیپ جنوب آفریقا نشان داده آنها به شدت از هایراکس صخرهای ـ یک نوع پستاندار کوچک جثه ـ که روزفعال بوده و در شب قابل دسترس نیستند، تغذیه کردهاند.
روزی برای ازدواج
پلنگها هیچ چیز را به زندگی انفرادی ترجیح نمیدهند. مشاهدات در طبیعت نشان میدهد که پلنگها حتی در دوران جفتگیری هم مدت زمان کوتاهی با هم هستند که این مدت زمان متغیر است. در بیابان کالاهاری آفریقا جفتهای پلنگ بیش از یک روز با یکدیگر مشاهده نشدهاند، اما در پارک ملی کروگر که در همان قاره است، میانگین همراهی نر و ماده دو روز بوده است. در مناطق مختلف مشاهده شده که پلنگها ۲ تا ۷ روز تشکیل جفت داده و پس از این دوران جفتگیری کوتاه از یکدیگر جدا میشوند. با اینحال، خیلی اوقات وقتی یک جفت پلنگ بالغ در طبیعت دیده میشود، تعبیر به یک جفت نر و ماده میشود، درصورتی که همراهی نر و ماده تنها به چند روز محدود میشود.
طبق مطالعات صورت گرفته در پارک ملی ساریگل خراسانشمالی، فصل جفتگیری پلنگ ایرانی در این منطقه از اوایل بهمن آغاز شده و در اواخر این ماه به اوج میرسد. در منطقه بیرک سیستان و بلوچستان هم صدای غرش مستی پلنگها در اواخر بهمن و اوایل اسفند شنیده شده است. در این زمان از سال، تحرک پلنگها در سرتاسر قلمروشان بیشتر بوده و بیش از هر زمان دیگری به علامتگذاری میپردازند. این عمل در واقع نشانهای از روزهای پیش از زمان جفتگیری است. محققان دریافتهاند که بیشتر معاشرتهای جفتگیری پلنگ ظاهرا ناموفق است، بهطوری که فقط ۱۵% جفتگیریهای مشاهده شده در پارک ملی کروگر آفریقا منجر به تولد تولهها شد. در خصوص جمعیت پلنگ در اسارت متشکل از ۸ ماده پلنگ نیز تحقیقی صورت گرفت که برآورد شد حداکثر احتمال آبستنی ۶۵% بوده است.
مادر برای زایمان تولهها باید دوره بارداری را در حدود ۹۰ تا ۱۰۶ روز طی کند. تعداد تولهها معمولا یک تا سه قلاده بوده ولی گزارشهایی مبنی بر ۶ توله هم وجود دارد. در بیشتر مناطق ایران، معمولا تولهها در اواخر فروردین یا اردیبشهتماه به دنیا میآیند. همچنین بر اساس بررسی ۷ خانواده از پلنگها در ساریگل و ۴ مورد در البرز، نتیجهگیری شد که پلنگها در این مناطق معمولا ۱ تا ۲ توله داشته و خیلی بعید است که بتوانند بیش از ۲ توله را بزرگ کنند. موارد مشابهی از همراهی یک توله در گلستان، بشاگرد، بمو، هشتادپهلو لرستان، جهاننما و سوادکوه و ۲ توله در مناطقی چون کیامکی، گلستان، قرخود، بیرک بلوچستان، لرستان، قوچان، گلول و سرانی، بمو و نایین هم به ثبت رسیده است.
در بهار سال ۱۳۸۸ هم در منطقه نکای مازندران، چند طبیعتگرد به ۳ توله پلنگ که عمرشان کمتر از دو هفته بود برخورد میکنند. البته خوشبختانه پلنگ مادر پس از آنکه طبیعتگردها منطقه را ترک میکنند، سراغ تولههایش آمد و مأمن آنها را تغییر داد. در منطقه شنرود دیلمان گیلان هم پلنگی با سه توله رؤیت شده است. ولی چنین مواردی بسیار نادر هستند. تولهها در سن ۱۲ تا ۱۸ ماهگی از مادر مستقل شده و تا چندماه پس از آن با هم میمانند. عمر این جانور در طبیعت به ندرت به ۱۰ تا ۱۵ سال میرسد. البته اگر از حوادث طبیعی و بهخصوص تهدید انسانی جان سالم به در برد.
در معرض خطر
وضعیت پلنگ در مناطق مختلف دنیا بسیار متضاد است. بهطوری که در برخی بخشها گستره پراکنش این جانور «شدیدا درخطر» انقراض است، حال آنکه در بعضی نقاط دیگر آنقدر تعدادش زیاد است که آنرا به عنوان یک آفت میشناسند. خوشبختانه در فاصله سالهای ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۲ میلادی، تمامی پلنگها به عنوان آسیبپذیر در لیست سرخ طبقهبندی شده و تجارت بینالمللی پلنگ ممنوع اعلام شد.
در ایران هم این جانور در حال حاضر به عنوان یک گونه حمایت شده است و شکار آن قاچاق به حساب میآید. زیرگونه پلنگ ایرانی «درمعرض خطر» انقراض طبقهبندی شده و به هیچوجه به وفور پلنگ در آفریقا یا هندوستان نیست. حدود ۵ سال پیش برآورد شد که کمتر از ۱۳۰۰ قلاده پلنگ در غرب آسیا و در محدودهای که قفقاز، ترکمنستان، جنوب روسیه، پاکستان، افغانستان و ایران را در برمیگیرد، زیست میکند. نکته قابل توجه آن است که حداقل ۶۰ تا ۷۰ درصد این جمعیت، در داخل مرزهای ایران است و کشور ما بدون شک آخرین قلمرو زیست برای پلنگ ایرانی در غرب آسیا به شمار میرود.
بیش از ۳۰% جمعیت پلنگ در ایران، در شمالشرقی کشور وجود دارد، استانهای خراسانرضوی و شمالی، گلستان، مازندران و سمنان هنوز بیش از بسیاری از دیگر استانها پلنگ دارند. در جنوب، فارس را باید پرجمعیتترین استان کشور در نیمه جنوبی کشورمان است. در جنوبشرقی کشور، اطلاعات بیشتری درخصوص وضعیت و پراکنش پلنگ در استان پهناور سیستان و بلوچستان در سالهای اخیر بهدست آمده و حداقل ۵ منطقه در سرتاسر این استان، زیستگاه پلنگ است.
در شمالشرقی ایران، آذربایجانشرقی متراکمترین استان از حیث پلنگ است و منطقه کیامکی شناختهشدهترین زیستگاه این استان است. در مرکز ایران، شهرستان بافق یزد معتبرترین زیستگاه این گربهسان در میان استانهای کویر مرکزی (مانند اصفهان و یزد) است. ولی اطلاعات موجود درباره بزرگترین گربهسان ایران از غرب کشور بسیار ضعیف است. درباره پلنگ کرمانشاه و کردستان کمتر سخن گفته شده و به نظر میرسد ایلام از این نظر اطلاعات بیشتری را در دسترس دارد.
در جنوب، استانهای هرمزگان، بوشهر و خوزستان، پیش از آنکه آخرین انشعابات زاگرس وارد جلگههای ساحلی شوند، میتوان آثاری را از پلنگها رویت کرد. درمجموع، شاید به جرات بتوان گفت که بیشتر مناطق کوهستانی و جنگلی کشور زیستگاه پلنگ بوده و عمدتا هستند و تقریبا تمامی استانهای کشور در حوزه پراکنش این جانور قرار دارند.
روی جادههای خطر
شکار غیرمجاز پلنگ و طعمههایش عمدهترین عامل تهدید بقای پلنگ در ایران است. همین باعث میشود که پلنگها برای تامین غذای خود چارهای جز نزدیکی به روستاها و آغلها نداشته باشند. در این حال، مردم روستایی هم خسارت وارد شده به دلیل حمله به گاو و گوسفند خود را برنتافته و در بعضی موارد با مسمومکردن لاشه و قرار دادن در مسیر پلنگ، اقدام به از بین بردن این گربهسان ارزشمند میکنند، درصورتیکه پلنگی که عادت به شکار دام اهلی آنها کرده، در قالب گشت دورهای در قلمرو خود ممکن است آن منطقه را ترک کرده باشد و پلنگهای دیگری که به این منطقه میآیند با خوردن این لاشه از پا درآیند. در این حالت، نه تنها مشکل آنها حل نشده بلکه پلنگهای دیگری هم از پا درآمدهاند.
از دیگر عوامل تهدید نسل پلنگ ایرانی، تخریب زیستگاهها و ناامنی است. در سالهای اخیر گسترش بیرویه شبکه جادههای کشور هم بلایی برای جان پلنگهای ایران شده است و تنها در ۲ سال گذشته، حداقل ۶ پلنگ به دلیل برخورد با خودروهای عبوری کشته شدهاند. همه این عوامل باعث شده که جمعیت پلنگ ایرانی روز به روز کاهش یابد، بهطوری که در بسیاری از مناطق دچار کاهش چشمگیر شده و همین موضوع باعث نگرانی کارشناسان و علاقمندان شده است.
در سالهای اخیر، لاشههای متعددی از پلنگها مورد بررسی قرار گرفته و آثاری از تیغ تشی در دستان آنها رویت شد. پلنگها شکارگران متبحری در شکار این جانور نیستند و هنگام تلاش برای شکار آن، ممکن است دستانشان به شدت صدمه ببیند. به نظر میرسد یکی از علل رفتن سراغ تشی، عدم دسترسی به طعمههای مورد علاقهشان باشد. باقی ماندن تیغ تشی باعث عفونت و عدم توانایی پلنگ شده و با توجه به تراکم پایین طعمههای طبیعی در اکثر مناطق کشور، گزیری جز آمدن به سمت گلههای دامهای اهلی ندارند و البته چوپانان هم به دنبال دفاع از گلهشان آنها را از پا در میآورند.
همچنین در برخی از لاشههایی که مورد بررسی نگارنده قرار گرفتند، آثاری از شلیک گلوله در گذشته در بدنشان وجود داشت. در تیرماه ۱۳۸۸، پلنگی با شلیک گلوله مامورین انتظامی در نزدیکی یاسوج از پا درآمد. در بررسی سر آن بقایای تیرهای ساچمه درون فک آن رویت شد، یعنی این اولین بار نبوده که به این جانور حمله شده است! همین مورد درباره پلنگی از استان گلستان هم مشاهده شد.
عدم وجود طعمههای طبیعی در زیستگاههای طبیعی پلنگها باعث شده که پلنگها به نزدیکی روستاها و آغلها بیایند تا بتوانند با شکار گاو، گوسفند، بز و حتی سگ شکم خود را سیر کنند. ولی متاسفانه نه تنها عموم مردم، بلکه حتی بعضی از کارشناسان هم گمان میکنند که جمعیت پلنگ در کشور افزایش داشته و حتی گاهی اوقات نظریه صدور پروانه شکار مطرح میشود. حال آنکه این معدود افرادی که در نزدیکی روستاها به کرات دیده میشوند، به آن معنا نیستند که در ارتفاعات هم افراد دیگری هم وجود دارند، در ارتفاعات چیزی برای خوردن وجودندارد که آنها را ناچار به آمدن به پایین دست میکند.
باز کردن معده پلنگهای متعدد در سالهای اخیر هم مبین همین مساله است. در سال ۱۳۸۶، پلنگی در کنار شهرستان برازجان کشته شد. معده این جانور کاملا خالی و اثرات گرسنگی در آن کاملا مشهود بود. همچنین پلنگ دیگری در بالادست روستای باش کلاته منطقه قرخود در حوزه شهرستان مانه و سملقان در سال ۱۳۸۶ در نزدیکی گله گوسفند اهلی کشته شد. معده این جانور هم کاملا خالی بود. در گردنه آهوان سمنان هم پلنگ نری با خودرو تصادف کرد، آن پلنگ هم شکمی کاملا خالی داشت. در واقع، گرسنگی و عدم وجود طعمه، پلنگها را ناچار به تردد زیاد در سرتاسر قلمرو و آمدن به نزدیکی سکونتگاههای انسانی با امید یافتن اندک غذایی میکند.
پلنگ براساس قوانین سازمان حفاظت محیط زیست در زمره گونههای درخطر انقراض است. زیرگونه پلنگ ایرانی در طبقه EN ـ مخفف کلمه Endangered به معنای در معرض خطر ـ قرار دارد. حفاظت از آن، بهخصوص در خارج مناطق حفاظت شده که جمعیت طعمههای طبیعی آن به شدت کاهش یافته نیازمند برنامهریزی جدی است.