افق بافق) ابتدا خودتان را معرفی کنید:
رقیه السادات میرمحمدی، متولد سال ۱۳۶۳، متاهل و دارای یک فرزند دختر هستم.
تدریس در نوجوانی؟!
افق بافق) چه شد که به این شغل روی آوردید؟
بنده از کودکی به هنرهایی چون نقاشی، کاردستی و کارورزی علاقه مند بوده ام.
در دوره نوجوانانی برای یادگیری اصول آنها وارد کانون فرهنگی_تربیتی فجر شدم.
در یکی از روزها، مدیر کانون به خاطر آنکه مربی کلاس قصه گویی حضور نداشت و مابقی آموزگاران نیز به کار خود مشغول بوده و امکان حضور در کلاس مربوطه را نداشتند؛ از من که دختری فعال بودم؛ خواستند تا در آن ساعت در کلاس حاضر شده و به تدریس بپردازم.به این صورت بود که وارد کلاس درس، محیط آموزش و کار با بچه ها شدم.
در طی این اتفاق بود که همکاری افتخاری را با کانون آغاز نموده و به آموزش عروسک سازی، نقاشی و قصه گویی پرداختم.
بعد از آن نیز، در سه مقطع کاردانی تربیت مربی پیش دبستانی، کارشناسی آموزش ابتدایی و ارشد تحقیقات آموزشی، مشغول به تحصیل شده و به طور مستقیم به اداره آموزش و پرورش شهرستان وارد شدم.
گفتنی است؛ در مدت دانشجویی همچنان به همکاری خود با کانون ادامه می دادم.
در ادامه، از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۶ با عنوان مربی هنر در طرح بهبود کیفیت آموزش و پرورش به تدریس در شش مدرسه سطح شهر مشغول بودم.
از سال ۱۳۸۶ هم به مدرسه غیرانتفاعی طوبی وارد شدم.
افق بافق) سابقه حضور شما در این شغل مقدس به چه مدت می رسد؟
۲۰ سال است که با اداره آموزش و پرورش شهرستان همکاری می کنم البته در طول این مدت بنده رسما آموزگار نبوده؛ بلکه به صورت مربی و انجام کارهای فوق برنامه، فعالیت داشته ام.در حال حاضر هم در پایه دوم دبستان خیری معظمی مشغول به تدریس هستم.
البته فعالیت من به اینجا منتهی نمیشود و علاوه بر آن به طور پاره وقت به آموزش علوم، فارسی کلاس اول نیز مشغول هستم.
همچنین سرگروه و مدرس آموزشی شهید همت و مدرس و سرگروه آموزشی شهرستان در دو درس علوم و فارسی پایه اول دبستان نیز هستم.
اصول موفقیت متفاوت اند
افق بافق) اصول موفقیت در این شغل کدام اند؟
در رابطه با اصول موفقیت، هر کس نظری مختص به خود داشته و این گونه نیست که بگوییم که عقیده ای واحد وجود دارد اما از نظر من، موفقیت یعنی از کاری که انجام میدهی؛ لذت ببری. صرف نظر از آنکه بخواهی به درآمد، محبوبیت و معروفیت حاصل از آن فکر کنی.
من به عنوان یک معلم، با برنامه ای که از قبل آن را چیده ام،مهرورزی با دانش آموزان، آماده سازی خود برای تدریس و برقراری ارتباط دوستانه با کادر مدرسه و والدین، می توانم دبیری موفق باشم.
البته این نکته را نیز باید بگویم که: بر خلاف عقیده بسیاری، تنها اینکه آموزگار با ظاهری آراسته وارد کلاس می شود؛ اصل ماجرا و باعث موفقیت وی نیست بلکه حقیقت امر آن است که معلم، مادر، پرستار و در برخی مواقع پزشک و روان شناس نیز هست؛ او در صورتی می تواند بگوید که من در شغل خود موفق هستم که، با دقتی هرچه تمام تر رفتارهای دانش آموزان را مشاهده و تفاوت میان آنها را احساس کند و در پایان اولیا را متوجه این موضوع بسازد.
افق بافق) با توجه به آنکه گفتید: “مادر” هستید؛ آیا اشتغال به این کار، باعث ایجاد لطمه به آینده و همچنین تربیت فرزند شما نشد؟
واقعیت آن است که یکی از معضلات بانوان شاغل همین موضوع است.
اما راه حلی که من برای حل آن در نظر گرفته ام برنامه ریزی و وضع قوانین در منزل است. با پیش گرفتن این رویه بوده است که دختر من هیچ وقت مزاحمتی نداشته است.
ویژگی نخست یک آموزگار صبور بودن او است
افق بافق) چه افرادی با کدام روحیه مناسب برای آموزگار بودن به ویژه در پایه اول، هستند؟
در برهه اول باید فردی بسیار بسیار بسیار صبور باشند چون قرار است در پایه ای به تدریس بپردازند که حداقل ۳۰ و حداکثر ۴۰ دانش آموز دارد و این بدان معناست که ۳۰ فرهنگ، تربیت، سطح اقتصاد و غیره متفاوت خواهد داشت که تمامی موارد نام برده در خلقیات، رفتار و کردار دانش آموزان اثر گذار می شود.آموزگار در این زمان باید درک و فهم آن را داشته باشد تا میان هیچ شاگردی با شاگرد دیگر تفاوت نگذارد و تمامی آنها را با یک چشم ببیند؛ درست مانند مادر که تمام فرزندان را به یک اندازه دوست دارد.
در رابطه با این موضوع نیز من قوانینی در کلاس خود وضع کرده ام که در آن بچه ها باید تنها صبحانه، میان وعده و لوازم التحریر ساده با خود به مدرسه و کلاس بیاورند.
دیگر آن که باید معلم درک و مدارا داشته باشد.یعنی نسبت به این موضوع که: اولیا تنها یک فرزند ندارند و نمیتوانند تمام دقت و تمرکز خود را روی این دانش آموز بگذارند؛ توجه داشته باشد.تعداد بچه ها، موقعیت اقتصادی_ فرهنگی، مشکلات، بیماری ها و مواردی از این قبیل را در نظر بگیرد.
ویژگی دیگر وی دیگر بروز بودن او است.
این را نیز باید بدانند که نوع ظاهر، شیوه بیان و گفتار، حالات چهره و حتی بوی عطری که معلم از آن استفاده می کند؛ قطعا بر روی بچه ها تاثیر گذار خواهد بود و روحیه آنها به مرور به روحیه معلم نزدیک میشود.
آشنایی با محیط آموزشی قبل از شروع سال تحصیلی؟!
افق بافق) دانشآموزان سال نخست در مدرسه به دلیل اقتضای سن و همچنین نا آشنا بودن با فضای مدرسه، رفتارهای بامزه و گاه کلافه کننده ای دارند. چطور می توان نه تنها آنها را کنترل کرد بلکه در دقایق اول با ایشان نیز دوست شد؟
نتیجه ای که بنده در سابقه ۲۰ سال تدریس در رابطه با این موضوع گرفته ام؛ آن است که: دانش آموزان کلاس اول باید قبل از ورود به مدرسه و نشستن بر سر کلاس با محیط و دیگر دانش آموزان هم کلاسی آشنا شوند. بنابراین قبل از شروع سال تحصیلی برای والدین گروه مجازی تشکیل می دهم و یک سری تمرین مهارتی همچون دست ورزی و فعالیت در منزل را در آن قرار می دهم و از آنها میخواهم تا انجام کار مربوطه را از فرزند خود خواسته و اجرای آن را ارسال کنند.
در خصوص کاهش اضطراب نیز اطلاعاتی به اولیا داده می شود.
همچنین از آنها می خواهم تا قبل از شروع ماه مهر، بچه های خود را به مدرسه بیاورند چراکه حضور پدر و مادر در کنار فرزند از استرس او می کاهد.
دیگر آنکه معلم باید حس امنیت واقعی را به دانش آموز منتقل کند؛ زیرا بچه ها به راحتی احساسات و عواطف حقیقی را فهمیده و آن را درک می کنند. اینکه اولیا و یا اطرافیان کودک فضای مدرسه را دوست نداشته باشند و مدام راجع به آن با نفرت صحبت کنند؛ می تواند تاثیر بسزایی در ترس دانش آموز از این محیط داشته باشد.
ندانستن مهارت های اولیه، مشکل اساسی بچه های امروز
افق بافق) آیا رفتاری که یک معلم کلاس اول در سال ۱۴۰۳ با دانشآموزان دارد، با دهه های گذشته میتواند متفاوت باشد؟
مثلا اداره کلاس توسط معلم در دهه های ۷۰ و ۸۰ متفاوت از اداره کلاس در دهه ۹۰ است؟نزدیک به دو دهه است که من آموزگار هستم. در سالهای گذشته معلم بیشتر به دنبال روش تدریس، کاربرگ و کتاب کار بود تا بتواند مطلبی را به صورت تئوری آموزش بدهد. در حال حاضر اما شرایط تغیر کرده است؛ خانواده ها از نظر فرهنگ و تحصیلات بروز هستند؛ امکانات مدرسه و هوش مصنوعی نیز به کمک معلم آمده تا موضوع را بهتر عنوان کند. اما مشکل ما تدریس کتاب و یادگیری درس توسط دانش آموز نیست.
بچه های امروزی با آنکه از نظر علم و دانایی بسیاری از مطالب را میدانند اما در مهارت های اولیه و الزامی برای ادامه حیات بازمانده اند.که علت عمده این مشکل روی آوردن مادران نسل جدید به بازار کار و کسب درآمد است.
آنها برای پیشبرد بهتر کارهای خود، کودکان را با تبلت، رایانه، تلفن همراه و تلوزیون سرگرم می کنند.
بنابراین مهمترین وظیفه معلم در این شرایط امروز جامعه آن است که روی مهارت هایی همچون مهارت کلامی، دست ورزی، بازی های ریتمی، حس نوع دوستی و مهرورزی کار کند؛این می تواند بسیار مفید و کارآمدتر از تدریس کتاب باشد.
افق بافق) آیا معلم ها می توانند استعداد نهفته در درون دانش آموز را شناسایی و پرورش بدهند؟
البته، چراکه در برخی مواقع اولیا نمیتوانند به درستی استعداد فرزند خود را تشخیص بدهند. چون بیشتر والدین یک یا دو بچه در خانه دارند و مثلا زمانی که فرزند یکبار از روی شعری می خواند و بعد آن را حفظ میشود؛ پدر و مادر فکر می کنند اتفاقی بسیار ساده رخ داده است اما زمانی که آن دانش آموز در میان هم کلاسی های دیگر خود قرار می گیرد؛ معلم به واسطه تجربه،مطالعه و آموزش، به راحتی تفاوت استعداد را میان او و مابقی احساس می کند.
پس از آن نیز با رسیدگی و پیگیری از والدین میخواهد تا فرزند خود را در کلاس های مربوط به آموزش آن حرفه، نام نویسی کرده و به این صورت باعث پرورش استعداد وی شوند.
یک قاب گل برای دانش آموز
افق بافق) از اتفاقات خوشایند و بامزهای که در کلاس شما رخ داده، صحبت میکنید؟
خاطره ای به یاد ماندنی که آن را برای افراد زیادی بازگو کرده ام مربوط به تدریس در مدرسه غیر انتفاعی است.
همانطور که می دانید والدین و دانش آموزان این گونه مدارس بسیار حساس اند.
یکی از دانش آموزها در روز چهارشنبه برای من شاخه گلی هدیه آورد؛ متاسفانه من فراموش کردم این شاخه گل را برداشته و آن را به خانه ببرم.
هدیه در کلاس جا ماند و صبح روز شنبه شاخه خشکیده آن بر روی میز معلم قرار داشت. دانش آموز با مشاهده این صحنه به شدت ناراحت شد و گفت: من برای شما هدیه آوردم ولی شما آن را به خانه نبردید، گل نیز خراب و خشکیده شد.
همان موقع بود که من با خودم گفتم: باید کاری کنم تا این دانش آموز دیگر ناراحت نباشد.
پس، رفتم و یک مقوا آوردم. گل را روی آن چسبانده و یک ربان نیز به پایین گل وصل کردم. حالا قاب کوچکی روبروی من بود؛ در آخر هم آن را به خود دانش آموز تقدیم کرده و از او خواستم تا قاب گل را به خانه ببرد. فردای آن روز نیز اولیا او به مدرسه آمدند و بابت توجه به احساس فرزندشان از بنده تقدیر و تشکر کردند.
افق بافق) سخن پایانی؟
آموزگاری، یک شغل بسیار محترم و برخوردار از جایگاه اجتماعی والا به ویژه برای بانوان است اما از نظر سطح اقتصادی و موقعیت بیمه در وضعیتی به شدت نامطلوب قرار دارد و در حق آنها به معنای واقعی کلمه کم لطفی می شود. خصوصا برای معلم های مرد و آموزگارانی که سرپرست خانواده هستند؛ در مضیقه قرار خواهند گرفت و به سختی می افتند.
مشکل بعدی مجهز نبودن مدارس به ویژه در شهر بافق، قدیمی بودن سازه ها و ساختمان آنها و عدم اتمام احداث مدارس است که نیازمند یاری خیرین، همشهریان عزیز و سنگ آهن محترم است که به حول و قوه الهی این معضل بزرگ نیز پشت سر گذاشته شود.
دیگر آن که: متاسفانه بحث سازماندهی معلم ها در اواخر شهریور صورت می گیرد و به طور ناگهانی کوهی از چالش و استرس بر سر معلم آوار می شود. برای مثال آموزگار پایه اول تزئیات، طرح درس، روش تدریس خود را برای این پایه آماده کرده است اما به یکباره به او میگویند باید پایه دیگری را تدریس کند.
اگر این مسئله را مدیریت آموزش و پرورش شهرستان رسیدگی و پیگیری کنند؛ لطف بزرگی هم در حق معلم های بزرگوار و هم دانش آموزان عزیز کرده اند.
و درخواست پایانی بنده از اولیا بزرگوار است که به هر شکلی می توانند با معلم و مدرسه همکاری داشته باشند.
جمله دیگری که به کرات آن را از اطرافیان و حتی والدین شنیده ام این است که: معلم وظیفه دارد به گونه ای درس را تدریس کند که دانش آموز به طور کامل تفهیم شود. بله، کاملا خواسته به جا و درستی اما در چه صورتی؟ زمانی پدر و مادر می توانند توقع تحقق چنین امری را داشته باشند که معلم با دانش آموزان طبیعی روبرو باشد. اما متاسفانه به دلیل جهش ژنتیکی، تغذیه، عوامل محیطی، پیشرفت تکنولوژی و غیره، تعداد بچه های دیرآموز، پیش فعال افزایش یافته است.
والدین باید به این درک برسند که تنها وظیفه معلم تدریس است. اما در حقیقت امروزه او باید در کنار تدریس به مشکلات روحی بچه ها رسیدگی کند، دانش آموز پیش فعال و دارای اختلال یادگیری را تشخیص و مشکلات آنها را پیگیری کند.وظیفه ای که بر عهده خانواده است اما بر دوش معلم افتاده است. در زمانی هم که معلم لطف می کند و این کار را انجام می دهد؛ پدر و مادر حداقل نسبت به این موضوع جبهه گیری نداشته باشند.