امروزه بهنظر میرسد بحران اخلاقی و عدم رعایت اخلاق دینی و انسانی باعث شدهاست که مراجعات مردم به دادگستری بیشتر شود و بر تراکم پروندهها بیفزاید و این امر انگیزهای شد که مطالب حقوقی این هفته را به آنچه که کمبود آن احساس میشود اختصاص دهم.
قسمت اول
«انما بعثت لا تتم مکارمالاخلاق»
بهراستی که من برای به کمال رساندن مکارم اخلاقی مبعوث شدهام یکی از اهداف اصلی بعثت پیامبر اسلام صلی ا… علیه و آله و سلم تکمیل اخلاق فضیله است. اندیشمندان و علمای اسلامی باید هوشیار تر نسبت به ترویج فضایل اخلاقی و منش اخلاقی پیامبر رحمت همت گذارند ، تا از گسترش انحطاط و سقوط و بحران اخلاقی که مردم امروزی با آن مواجه هستند جلوگیری شود و مردم برای کاستن از اختلافات و مناقشات و درگیریهای خود ناچار و ناگزیر به کسب و آموزش خلق نیکو همانند خلق پیامبر اسلام (ص) که در قرآن از آن به خلق عظیم تعبیر شده نیازمند هستند، زیرا هر چه جامعه امروزی در علم و صنعت پیشرفت و ترقی نموده در مقابل نیز انحرافات و کژیها و ناهنجاریها و زشتیها نیز به موازات آن پیشرفت نموده و با پیچیدگیهای گوناگون همراه شدهاست که لازم است برای رفع این زشتیها و ناهنجاریها به خلق پیامبر اکرم صلی ا… علیه و آله وسلم که در قرآن از آن به خلق عظیم تعبیر شده توسل جسته و خود را با آن همراه و همسو وهم رفتار نمود به طوریکه مثلاً عمل نمودن به یک فرموده پیامبر اسلام که در آن آمده« مسلمان کسی است که مردم از دست و زبان وی آسوده و در امان باشند» بسیاری از مشکلات مردم و اختلافات و مناقشات بین آنها حل خواهد شد. حسن خلق بافضیلتترین صفات پیامبران و شریفترین اعمال صدیقان است و ازاینجهت خدای تعالی در مقام مدح و ثنای پیامبر و یادآوری نعمت خویش میفرماید «و انک لعلی خلق العظیم» و تو خلقی عظیم داری. خداوند در اینجا بالاترین مدح را نسبتبه پیامبر اسلام مینماید و ایشان را به دارا بودن خلق عظیم منسوب مینماید و از طرفی پیامبر اسلام همواره در دعا از خداوند میخواست که او را به محاسن ادب و مکارم اخلاق زینت بخشد و زشتی های اخلاق را از وی دور گرداند و چون پیامبر اسلام حسن خلق را طلب کرد و به دنبال اکتساب آن بود و وقتی که ادب پیامبر کامل شد خداوند آیه« انک لعلی خلق العظیم» را نازل فرمود.
قسمت دوم
ناموس الهی/ توصیف پیامبر اسلام صلی ا… علیه وآله وسلم از زبان امام علی علیهالسلام.
محمد رسولا… هنوز کودکی خردسال بود که گرد یتیمی بر چهرهی زیبایش نشست و این سایه اندوه که مانند هاله بهدور ماه رخسارش چرخ میخورد قیافه معصومش را جذابتر جلوه میداد. هم در آن روز ستاره نبوغ و عظمت بر پیشانی بلندش میدرخشید و با چشمان سیاه و گیرنده خود جهان را خردمندانه مینگریست . گوهری بود که دست قدرت او را در عالیترین کان هستی پرورش داده و نهال وجودش را باغبان آفرینش با آب فضیلت و تقوا سرسبز و سیراب ساخته بود.
نسبش به پیغمبران بزرگ میپیوست و در آغوش زنان پاکدامن و پرهیزگار جهان آن دردانهی عزیز نوازش میشد.
در خانواده کهنسال و نجیب قریش تنها عمویش ابوطالب افتخار پرستاری اش را دریافته بود ، آن پیرمرد مهربان یگانه یادگار برادرش را همچون جان شیرین گرامی و عزیز میداشت تا آنکه اندک اندک قدم در میدان زندگی گذاشت و با جامعهی آن روز که فاقد هر گونه فضیلت و اخلاق بود بیشتر تماس پیدا کرد .
حتی مدتی را به چوپانی رمه گوسفندان سپری نمود تا مانند دیگر پیغمبران شبانی بشر را از شبانی گوسفندان آغاز کند همینکه در چهلمین مرحله عمر پا گذاشت خداوند متعال او را به پیغمبری خویش برگزید و آن چهل ساله مرد را که سخت غریب و بی کس به سر میبرد و بر هیچ قبیله و خانوادهای تکیهگاه نداشت با مردمی وحشی و خونخوار به مبارزه درانداخت.
آن زمان جهان در دریای آشوب غرق بود و توده بشر بهویژه اعراب در آتش فساد و فجور میسوختند برای نخستین مرتبه که فرشته رحمت این آیات آسمانی که « خدای یگانه را بپرستید تا رستگار باشید» را به نیروی خدا در فضای خاموش گیتی طنینانداز ساخت معلوم است که اعراب جاهل و خونخوار صحرانشین با چه قیافه تلقیاش کردند ، زیرا این کلمه از هر چیز تازه برای آنها تازهتر و از هر هولناکی هولناک تر مینمود.
ولی روح پشتکار و استقامت که بر بالای سر پرشورش آشیانه داشت از سنگباران قوم و زبان بدگوی دشمن به ترک آشیانه خویش نگفت همچنان بر اراده خود متکی بود تا آنکه پایه اسلام را مانند کوه در جهان استوار و محکم کرد و قرآن مجید را در آسمان دیانت چنان پرتوافکن ساخت که کتابهای کهنه آسمانی را مانند ستار گان کوچک در اشعهی خیره کننده و عالم افروزش محو و پنهان کرد ،در این موقع که ابرهای سیاه جهالت از افق زندگانی اعراب برکنار شد همه دریافتند که تا کنون در چه روزگار پست و فرومایه ای به سر میبردند ، چه مالها به غارت میرفت و چه خونها به ناحق ریخته میشد و آن چیزها که در قبله عبادتشان قرار داشت چقدر ننگین و شرمآور بودهاست.
گفتار حکیمانهاش مانند باران رحمت آتش نفاق و کینه را خاموش کرد و کاروان گمراه بشر را که در ایام فترت و جاهلیت بی سروسامان بود به شاهراه سعادت بازآورد.
موهومات طبقاتی را لغو کرد و مسلمانان را در مقابل قانون مقدس قرآن بدون استثناء مساوی و برابر قرارداد .
دیگر توانگران خیره سر که از میراث دیگران سیم و زر اندوخته بودند و بر کارگران تهیدست و زحمت کش کبریایی و آقایی میفروختند نمیتوانستند از موقعیت منحوس خویش استفاده کنند زیرا در قرآن مجید فرمود
« آدمیزادگان از جنس نر و ماده آفریده شدهاند و سازمان خانوادهها و قبیلهها فقط برای شناسایی یکدیگر برقرار شده و هرکه پرهیزگارتر است در پیشگاه خدا محترمتر خواهد بود.
زندگانی او در میان مردم آنچنان ساده و بیپیرایه بود که اگر در میان جمعی مینشست ناشناس ناگزیر بود بپرسد کدام یک از شما محمد است.
در اینجا امیرالمؤمنین به یاد انبیای گذشته افتاد و چنین گفت: پیغمبران پیشین را تماشا کنید حضرت موسی شبان بنیاسرائیل از شدت زهد به سبزی صحرا قانع بود و در آن موقع که به روایت قرآن از سیراب ساختن گوسفندان شعیب فارغ شد و در پناه درختی گرسنه و مستمند ماند بر زمین نشست ، از خدا قرص نانی طلب کرد که پس از چند روز در دهان گذارد.
داود پیامبر آن سراینده آسمانی که پادشاهی عظیمالشأن و مقتدر بود با دست خود از لیف خرما سبد میبافت و بدان وسیله امرار معاش میکرد.
پسر مریم عذرا پیغمبر از خاک بستر میگرفت و سر بر بالش سنگ میگذاشت کاخ پادشاهیاش دامنه کوه بود و چراغ خانه او را مهتاب شب میافروخت آنقدر گرسنه میماند که به نان خورش نیاز نداشت.
مرکب سواریاش پاهای او بود و دستهای پرهیز کارش او را از خدمتکار مستغنی میداشت.
بازهم پیغمبر طاهر و نازنین ما که بر جهان حکومت میکرد ولی تا روز مرگ سنگی بر روی سنگ نگذاشته بود، دنیا را با چشمی عفیف و پرهیزگار مینگریست و همواره گرسنه و تهی دستبهسر میبرد حتی در روز رحلت هم گرسنه بود.
مانند بنده گان سیاه بر روی زمین مینشست و کفش خود را با دست خود اصلاح میکرد در مواقعی بر الاغ برهنه سوار میشد و از شدت تواضع و فروتنی دیگری را هم در ردیف خود سوار میکرد.
یکی از همسرانش روزی پردهای نسبتاً زیبا بر در خانه آویخته بود گویا آن پرده اندکی نقشونگار داشت گونههای زیبایش از فرط خشم گل انداخته و به آن بانو تأکید کرده بیدرنگ پرده نگارین را از خانه نبوت بردارد زیرا پیغمبران به آرایش و تجمل نیازمند نیستند.
پیغمبر همیشه می فرمود« رستگار کسی است که در روز رستاخیز دست و زبانش به مال و آبروی مردم آلوده نباشد»