عجب گوشتی در آبادی توزیع شده است! گوشت گرم و از بلاد «سن پطرزبورگ» گویا همین الان از کشتارگاه بیرون آمده است! گرم و نرم و تازه! مردمان هم صف کشیده بودند برای خرید؛ البته آنان که فهمیده بودند! آنان که متوجه نشده بودند، تقصیر خودشان است که کاری به اخبار و رویدادها ندارند! چه می شود کرد! ما اینیم دیگه؛ همیشه سر در کاغذ اخبار «معدن آباد» خود داریم که ببینیم کجا گوشت گرم تنظیم بازار اعلام می شود تا برویم و در صف بایستیم و در میان شلوغی داد بزنیم: آقا! نوبت من است؛ آقا! من ران می خواهم، آقا! من سردست می خواهم، آقا! من یک لاشه می خواهم، آقا! این قسمت را عوض کنید. خلاصه! داستانی است بر سر توزیع گوشت در «معدن آباد»؛ ولی این همه نیست! فکر نکنید که فقط قشر یارانه بگیر و دهکهای پایین گوشت می گیرند؟نه! گوشت به عدالت توزیع می شود و هر کس خواست می تواند بخرد؛ البته آنان که وسع مالی شان خوب است صد البت که لاشه گوشت می برند.
اینها حرف های «ممل» بود که به عرض «آقاتقی» رساند.