
ممل به آقاتقی گفت:
ـ آقاتقی جان، شنیدی جشنوارهای در معدنآباد برگزار شد؟
ـ آره، ولی نمیدونم این جشنواره بازتابش مثبت بود یا منفی!
آقاتقی خندید و گفت:
ـ مگه میشه مثبت نباشه؟ دیدی مردم چطوری فوجفوج برای دیدن جشنواره راهی آبادی شدن؟ انگار یه مغناطیس قوی کشونده بودشون!
ممل کمی جدیتر گفت:
ـ خاکم به دهان! من که نمیخوام ناامید کنم، ولی بعضیا میگفتن بلدیه باید اول پول مطالباتش رو بده، بعد بره سراغ مرمت کوچهها و معابر!
ـ کوچههایی که سالهاست نیمهکاره موندن و انگار پایانی براشون نیست!
آقاتقی با نگاهی معنادار گفت:
ـ یعنی هنوزم اون داستان قدیمی «جیب خالی و پز عالی» داره ادامه پیدا میکنه؟
ـ دقیقاً همونه! پول که نیست، اما پز میدن که همه چی توپ و عالیه!
ممل گفت:
ـ خب، حداقل جشنواره تونست یه چیز رو ثابت کنه: مردم دوست دارن پز رو بیشتر از عمل ببینن!
آقاتقی با خنده جواب داد:
ـ بله، اینجا معدنآباد است، جایی که «جیب خالی» و «پز عالی» مثل دو دوست جدانشدنیاند!
ممل با شوخی ادامه داد:
ـ شاید وقتشه یه جشنواره دیگه بذارن به اسم «جیب خالی ولی پز عالی»!
ـ اون وقت میشه گفت معدنآباد شده پایتخت افتخارات پز