به گزارش پایگاه خبری افق بافق، شهر بهاباد قدمتی دیرینه دارد و در تاریخ نقل شدهاست که در زمان مغولها این شهر به کلی نابود شده و دوباره بازسازی شدهاست. این شهر یکی از شهرهای نیمه کویری ایران است که در حاشیه دشت لوت واقع شده، ولی با این وجود شهری سرسبز است
بهاباد از دو واژه «به» و «آباد» تشکیل شده که واژه به با تلفظ فتح به معنی تحسین و با تلفظ کسر به معنی خوب و نیکی و بهتر میشود که در این صورت کلمه بهاباد به معنی بهترین آبادی است. البته شاید نام پیشین آن غیر از این بوده و به علت ویرانی آن و ساختن آبادی جدید به بهاباد تغییر نام یافته که به معنی بهتر از آبادی قبلی معنی میشود. بهاباد علاوه بر دامپروری در کشاورزی نیز مورد توجه بوده است، چون در کنار محصولات گندم، جو، پنبه، زیره، بادام، پسته، انگور، زرد آلو و انار، پنبه و زعفران آن نیز از مرغوبیت خاصی برخوردار است.
بهاباد شهری با جاذبه های منحصر به فرد
شهرستان بهاباد با وجود فاصله نسبتاً دور از مرکز استان یزد از جاذبههای منحصر بهفردی چون برترین موزه سنگ و فسیل و بخش آبزیان کشور، خانه سنگی و زیباییهای طبیعی چشمنواز برخوردار است. در این شماره از هفته نامه، خبرنگار افق کویر به گفتگو با “محمد رضوی بهابادی” پرداخت. فردی که در طی عمر با برکت خویش تلاش نموده است تا با ثبت وقایع تاریخی بهاباد، نقش مهمی در ثبت تاریخ این منطقه داشته باشد.
ساعت 9 صبح بود که با چهره ای گشوده دوشادوش همسرش پا به دفتر هفته نامه گذاشت. در همان نگاه اول چهره مهربان با لبخندی که بر لبانش نقش بسته بود، نویدیک گفتگوی صمیمی و دلچسب را می داد. موهای سفیدش حکایت از آن داشت که وقایع و حوادث متعددی را از سر گذرانده است. با انرژی و با شوقی فراوان بخشی از نوشته های خود که شامل روزمره نویسی، اشعار و نقاشی هایش بود به ما نشان می دهد، در ادامه گفتگو، خود را اینگونه معرفی می نماید: “محمد رضوی بهابادی” متولد 1341 از شهرستان بهاباد بوده و صاحب 4 فرزند پسر و یک فرزند دختر هستم.
وی ادامه داد: در کنار پرداختن به شغل کشاورزی، به پیکور کاری، شفته ریزی و باغبانی نیز می پردازم. وی افزود: بخش هایی از اوقات فراغت خود در منزل را به نوشتن حوادث روزانه و وقایع تاریخی گذشته پرداخته و در کنار آن به سرودن شعر و نقاشی نیز می پردازم.
ثبت نوشته هایی از وقایع تاریخی بهاباد
رضوی عنوان نمود: تاکنون نوشته های متعددی از وقایع تاریخی ایران، حوادثی و رویدادهایی را که در سال های دور در شهرستان بهاباد اتفاق افتاده، همچنین مطالبی در مورد مشاغل ، آب انبارها، آسیاب های آبی و برقی، اشخاص مهم و تاثیر گذار آن دوران، از جمله تقی خان بهابادی را به رشته تحریر در آورده ام.
تالی شهری در کویر یزد
وی در مورد تاریخ گذشته بهاباد می گوید: نام گذشته بهاباد، تالی بوده و در محله ای به نام شیخ محمد، افرادی در کنار هم سکنی گزیدند و به تدریج بر جمعیت آن ها افزوده شد، در آن زمان آب مورد نیاز مردم از کوهی در سمت شمالی بهاباد با نام بهلویه و از طریق چاه تامین می شد، پس از مدتی، مغول ها به این مکان حمله نموده و آن را ویران نمودند، در آن زمان مردم امنیت نداشته و به همین منظور به سمت شمال حرکت نموده و 15 کیلومتر بالاتر اقدام به ساخت خانه نمودند و به تدریج جمعیت آن افزایش پیدا کرد و بهاباد کنونی شکل گرفت.
نزاع و درگیری میان محله قلعه و باغستان از گذشته های دور
وی افزود: شهرستان بهاباد مشتمل بر دو محله قلعه و باغستان بوده که از گذشته های دور با یکدیگر نزاع و درگیری داشتند و حتی مواقعی نزاع به حدی بود که با سلاح گرم و سرد به جان هم افتاده و یکدیگر را می کشتند.
داستان قلعه هفت دختر
وی در مورد قلعه هفت دختر و ماجرای آن گفت: زمانی که مغولان به ایران حمله نمودند، داستان قلعه هفت دختر قصه ای بود که از آن زمان سینه به سینه تا به امروز نقل شده است. ماجرای افسانه ای از این قرار است که در زمان گذشته، هفت دختر در مکانی نزدیک محله شیخ محمد مشغول بازی بودند، زمانی که دختران، افراد ناشایست را می بینند، از خدا می خواهند تا زمین باز شود و به داخل زمین فرو روند که به خواست خدا زمین شکافته شده و دختران به داخل زمین رفتند و از آن زمان این مکان به نام “هفت دخترو” نام گرفت و مورد توجه و عنایت مردم قرار گرفت.
وی در پاسخ به این سوال که هدف شما از ثبت وقایع تاریخی چیست عنوان نمود: علاقه زیادی به تاریخ نویسی داشته و امیدوارم حاصل تلاشم برای آیندگان نیز به یادگار بماند.
وی در پایان به سرودن چند بیتی از اشعارش پرداخت که در ادامه میخوانید:
آقا جون به قربان صدای نازت بگردم
به قربان نقاشی هایت بگردم
به قربان همان فکرت بگردم چطور خوب می نویسی دورت بگردم
به داستان های شیرین و خط خوبت به قربان سرو دست و پای خوبت
چطور فکر می کنی و می نویسی ولی باید بری استادنویسی
همه در انتظار نقاشی ها و شعر تواند چطو فکر می کنی که همه مثل تو هستند
می زنی و می نویسی و می کشی تنها خودت مثل استاد و علمدار خودم
آنقدر فکر نداری می نویسی اگر فکر کنی چه چیزها می نویسی
نمی دانی و ندیده می کشی آن را بحر خودت آخر و عاقبت کار می دهی دست خودت
اگر فکر کنی با دقت تو می نویسی من می برم شما را ملا نویسی
حکیمه السادات میرمحمدی