گذر مازاری‌ها/ یزد کوچه‌ای دارد که بوی حنا می‌دهد

یزدی‌ها می‌گویند کوچه «مازاری‌ها»؛ کوچه‌ای که بوی حنا و ادویه می‌دهد و بوی خانه مادربزرگ‌ها؛ جایی که برگ‌های حنا، به حناهای ساییده تبدیل می‌شوند.

به گزارش پایگاه خبری افق بافق به نقل از پایگاه خبری قدس؛ داخل کارگاه‌های تاریک مازاری را که سرک بکشی، نوارهای نور از دریچه‌های سقف کارگاه، خودشان را تا جایی که توانسته‌اند به داخل کشیده‌اند و حناسابی را تا حدودی روشن کرده‌اند؛ می‌دانم این کلمه درستش حناسایی است؛ اما اجازه بدهید اینجا در مجال این گزارش، همه این کارگاه‌ها را حناسابی بنویسم؛ همان ‌طور که تلفظ می‌کنم.

در کارگاه، اول گونی‌های حنای روی هم تلنبار شده به چشم می‌آید و بعد سنگ مازاری که در وسط کارگاه می‌چرخد؛ سنگی بزرگ که نقش سنگ آسیاب را دارد و با چرخیدنش روی یک سکوی بزرگ، برگ‌های سبز حنا را می‌سابد.

اینجا در یزد، کارگاه‌های مازاری، راسته‌ای از یک خیابان را به خود اختصاص داده‌اند؛ تا کوچه مازاری‌ها در خیابان کاشانی، نخستین گذرگاه فرهنگ و هنر در ایران را نیز به نام خود ثبت کرده باشد. وقتی وارد کوچه که می‌شوی اول حس بویایی‌ات تحریک می‌شود. بوی حنا حتی راهش را به گلویت هم باز می‌کند؛ نفس که می‌کشی، نفست هم بوی حنا گرفته است. وقتی وارد کارگاه تاریک حناسابی که بشوی، حس بینایی‌ات بیشتر درگیر خواهد شد تا چشم‌هایت را در تاریک و روشن کارگاه به اطراف عادت بدهی و بتوانی سقف‌های بلند و کشیده کارگاه و سنگ مازاری را ببینی که آرام و با طمأنینه می‌چرخد. حالا به غیر از حس چشایی، تمام حواست به کار گرفته می‌شود تا آنچه می‌بینی و می‌بویی را با تمام وجود حس کنی.

مازاری‌ها نزدیک میدان امیرچخماق بودند، پشت دکان حاج‌خلیفه رهبر

«حسین تُرک» یکی از آن‌هایی است که نیم قرن از عمرش را در کارگاه مازاری یا همان حناسابی گذرانده است. او که سرد و گرم چشیده حناسابی است، درباره پیشه‌اش و حناسابی‌های کوچه مازاری‌ها می‌گوید: «اسم مازار از چرخیدن سنگ آسیاب می‌آید، ماز به معنای چرخ است. حرکت و چرخیدن سنگ برای سابیدن حنا را مازار می‌گفتند و به همین دلیل شغل حناسابی، مازاری نام گرفته است. پدرم هم همین شغل را داشت و تعریف می‌کرد که شاگرد یک کارگاه حناسابی بوده؛ کارگاه فردی به نام محمدعلی عرب که اگرچه اصالت یزدی داشته اما به عرب معروف بوده».

گرم از سفر به گذشته‌ها ادامه می‌دهد: «در قدیم مازاری‌ها این‌جا نبودند؛ نزدیک میدان امیرچخماق بودند. پشت دکان حاج‌خلیفه رهبر، کارگاه مازاری بود. هنوز هم آثارش هست. آنجایی که الان چاپخانه گلبهار است هم مازاری بود. اگر بخواهم اسم ببرم خیلی از مغازه‌های معروف امروز یزد، مازاری بوده است».

هر سنگ، سه شتر؛ هر شتر چهار ساعت

استفاده از حیوان در چرخاندن سنگ مازاری در قدیم و پیش از آمدن برق متداول بوده است. حناسابی‌ها بسته به تعداد سنگ‌های آسیابی که داشته‌اند باید از روستاهای اطراف شتر خریداری کرده و به کارگاه می‌آورده‌اند، آموزشش می‌داده‌اند و بعد این حیوان قوی و صبور، گرداننده سنگی می‌شده که یک رنگ طبیعی را روانه بازار می‌کرده.

حسین تُرک، درباره تعداد شترها برای هر کارگاه مازاری و چگونگی استفاده از آن‌ها می‌گوید: «هر سنگ مازاری به سه شتر نیاز داشت تا آن‌ را بچرخانند. چشم شتر را می‌بستند تا حیوان نفهمد که دارد دایره‌وار دور خودش می‌چرخد و سرش گیج نرود. هر شتری تقریباً چهار ساعت سنگ را می‌کشید و بعد جای شتر را با شتر تازه‌نفس عوض می‌کردند. این کار در طول شبانه‌روز تکرار می‌شد تا برگ‌های حنا زیر سنگ، آسیاب شود. مازاری‌های دو سنگه، 6 شتر داشتند و هر چه تعداد سنگ‌ها بیشتر می‌شد تعداد شترها نیز باید بیشتر می‌شد. در قدیم ماشین نبود و شترها را از بافق و طبس و هر شهر دیگری که می‌خواستند بیاورند با پای پیاده می‌آوردند. خوراک خوب به شتر می‌دادند تا تاب و توان داشته باشد و بتواند سنگ را تکان داده و بچرخاند».

یزد آب و هوای خشکی دارد، برای همین مناسب‌ تولید حناست

برگ حنا در یزد به دست نمی‌آید و فقط کار سابیدن حنا و بسته‌بندی آن در یزد صورت می‌گیرد. مازاری‌ها برگ حنا را از جیرفت کرمان و دلگان سیستان و بلوچستان خریداری و بعد در کارگاه‌های خود آن را به یکی از محصولات زینتی و دارویی تبدیل می‌کنند. اینکه چرا یزد مرکز تولید یکی از مرغوب‌ترین حناهای ایران و حتی جهان شده و حنایی که در یزد کشت نمی‌شود چطور در یزد سابیده و تولید می‌شود را مازاری‌ها بهتر می‌دانند.

حسین تُرک می‌گوید: «یزد آب و هوای خشکی دارد، برای همین مناسب‌ تولید حناست. حنا با رطوبت و نور میانه‌ای ندارد. نور رنگ و کیفیت حنا را از بین می‌برد. کارگاه‌های مازاری هم طوری ساخته شده‌اند که نور زیادی را به داخل راه نمی‌دهند. برگ حنا بسته به جنسش که در کدام زمین کشاورزی و چگونه کشت شده است درجه‌بندی می‌شود. حنای دلگان در اطراف ایرانشهر حنای درجه یک است و حنای جیرفت درجه دو. من به برگ حنا که نگاه بکنم می‌فهمم درجه یک است یا نه. در سال سه چین حنا را درو می‌کنند، در تیر ماه، آخر مرداد و آخر آبان ‌ماه که به «حنای قوس» معروف است.»

«نعمت شاه براهویی» اهل سیستان و بلوچستان، خلیفه مازاری  

کارگرهای مازاری‌ها اغلب غیربومی هستند و از صبح تا بعدازظهر در کارگاه کار می‌کنند. کسی که سالیان سال در کارگاه به قولی حنا خورده و حناها را پس از سابیدن الک می‌کند به «خلیفه» معروف می‌شود. برای دیدن کارِ کارگرها و سنگ مازاری، باید تا ته کارگاه رفت. مه‌ای از گرد و غبار حنا در هوا دیده می‌شود. همه چیز اطراف را لایه‌ای از حنا پوشانده و رنگ سبز به خود گرفته است. دور تا دور سنگ مازاری اتاق‌هایی است که پر از گونی و کیسه حناست. اتاقی برای حناهای نسابیده و نکوبیده و اتاقی که کیسه‌های بسته‌بندی شده را در خود جای داده است. اتاقی دیگر نیز برای بسته‌بندی و دوختن کیسه‌هاست که به زبان حناساب‌ها، «تَقا» نام دارد. آن ‌طرف‌تر از سنگ مازاری، کنار دستگاه الک، کارگرِ کارگاه حناسابی، که 13 سال پیشه‌اش این است، کار می‌کند. علاوه بر لباس‌هایش که از سر تا پا، پر از حناست، مژه‌هایش را نیز حنا پوشانده است. نامش «نعمت شاه براهویی» و اهل سیستان و بلوچستان است.

وقتی می‌خواهد از مراحل تولید حنا صحبت کند مشتش را از برگ‌های حنا پر می‌کند، نشان می‌دهد و می‌گوید: «زمانی که بخواهیم این برگ حنا را زیر سنگ مازاری بریزیم با تخمه آفتابگردان یا کنجد قاطی می‌کنیم تا حنا هم رنگ‌دهی بهتری داشته باشد و هم کیفیت بهتری. مثلاً برای هر 500 کیلو حنا، 50 کیلو تخمه آفتابگردان یا کنجد درجه دو و سه می‌ریزیم. برگ باید چهار ساعت زیر سنگ بچرخد تا سابیده شود. بعد آن را در دستگاه الک می‌ریزیم و 20 دقیقه الک می‌کنیم. هر 500 کیلو حنای سابیده شده تقریباً 150 کیلو ناخالصی و نخاله دارد که این نخاله‌ها را زیر سنگ مازاری دومی می‌ریزیم که از نظر وزن و سرعت با سنگ اول فرق می‌کند و پس از سابیده شدن دوباره الک می‌شود تا نخاله‌هایش که سنگ و چوب هستند جدا شود».

نعمت که پس از سال‌ها کار در مازاری یک حناساب حرفه‌ای شده است با شوق و اشتیاق از کارش حرف می‌زند و از شغلش راضی است. می‌گوید: «حنا در یزد سنتی و به روش قدیم و با سنگ مازاری تولید می‌شود چون آسیاب برقی داغ می‌کند، هم رنگ حنا را تغییر می‌دهد و هم کیفیت حنا پایین می‌آید؛ به اصطلاح ما، برق، چهره حنا را می‌سوزاند».

خیلی از مازاری‌ها کارگاه‌هایشان را فروخته‌اند و رفته‌اند پی کارشان

می‌گویند روس‌ها عاشق حنای یزد هستند. دنبال رنگ طبیعی می‌گردند، عرب‌ها هم همین طور. اما خود ایران قدر حنایی که خودش تولید می‌کند را نمی‌داند. صدای یکی از حناساب‌ها از کوچه مازاری‌ها شنیده می‌شود که می‌گوید: «به خانم‌های یزدی بگویید رنگ طبیعی همین حناست که در شهرتان و بیخ گوشتان دارد تولید می‌شود اما شما نمی‌دانید و دیگر کشورها می‌دانند. »

حسین تُرک که حالا روی پله کنار در کارگاهش نشسته است و کوچه مازاری‌ها را از زیر نگاهش می‌گذراند، نام تک‌تک صاحبان مازاری‌ها را به خاطر دارد؛ کسانی که دیگر خودشان در قید حیات نیستند و پسرانشان یک در میان شغل پدر را ادامه داده‌اند.

آهی می‌کشد و از رکود بازار حنا و تعطیلی خیلی از کارگاه‌های حناسابی می‌گوید: «یزد زمانی بیست، سی تا  کارگاه مازاری داشت اما حالا در همه راسته مازاری‌ها، فقط پنج شش کارگاه باقی مانده. بقیه، کارگاه‌هایشان را فروخته‌اند و رفته‌اند پی کارشان. برخی از همین کارگاه‌ها هم رفته‌اند سراغ ادویه‌سابی. حناسابی، دیگر کفاف زندگی را نمی‌دهد. همینطوری پیش برود، چند سال دیگر چیزی از گذر مازارای‌ها در یزد باقی نمی‌ماند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا