پایان 37 سال چشم انتظاری

 به گزارش پایگاه خبری افق بافق، صبح که وارد محل کارم شدم، همکارم اطلاع داد که امروز قرار است به منظور تهیه گزارش از تشییع پیکر مطهر” شهید ابراهیم زمانی” به دبیرستان عصمتیه بروم، دل توی دلم نبود، ساعت نزدیک به ده و نیم بود که خود را به دبیرستان عصمتیه رساندم، جایی که قرار بود مهمانی از جنس نور بر دستان دانش آموزان تشییع شود، شهیدی که 18 بهار را بیشتر ندیده بود و در عملیات کربلای هشت در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نایل آمده بود و اکنون پس از 37 سال دوری از وطن وخانواده به زادگاهش بازگشت و پدر و مادری که در فراق جگر گوشه شان سوختند و به فرزند شهیدشان پیوستند و امروز جایشان بسیار خالی بود

و اینجا اشک‌ها قیمتی تر است
دبیرستان عصمتیه امروز حال وهوایی دیگر داشت خیل عظیمی از دانش آموزان در حیاط مدرسه گرد هم آمده و چشم انتظار مهمانی از جنس نور بودند، بعد از دقایقی تابوت شهید بر روی دستان دانش آموزان قرار گرفت و پیکر شهید در نمازخانه دبیرستان در حلقه عاشقانش قرار گرفت . در آغاز روحانی که مهمان جلسه بود به بیان خاطراتی از شهدای دفاع مقدس و مرثیه خوانی پرداخت، هر لحظه بر این شور و شیدایی افزوده می شد، دستان خالی ام را به تابوت شهید می رسانم و از او مدد می جویم، نگاهم در نگاه دختران جوانی گره می خورد که اشک از چشمانشان جاریست به راستی که این حال و هوا دیدن دارد؛ و اینجا اشکها قیمتی تر است؛ قیمتی به اندازه یک شهید، لحظه وداع فرا می رسد و پیکر مطهر شهید بر دستان عاشقان به آمبولانس انتقال یافته و از دبیرستان خارج می شود
در حیاط مدرسه نگاهم به دختر جوانی می افتد که بی تاب است و مضطرب، خودم را به او می‌رسانم تا گپ و گفتی با او داشته باشم. از اینکه خلوتش را برهم می‌زنم معذرت می‌خواهم، خودم را معرفی می‌کنم برای تهیه گزارش، با همراهی مربی پرورشی دبیرستان، با وی و چند تن از دوستانش همراه شده و به نماز خانه رهسپار شدیم.

خون پاکی که امروز عده ای قدر نمی دانند
فاطمه سادات حسن یزدی گفت: حس و حال بسیار خوبی دارم، او چنان عاشقانه و با شور حرف می‌زد که دلم نمی‌آمد حرفش را قطع کنم. از آشنایی اش با شهید پرسیدم، گفت: یکجور ناآرامی در دلم بود و به لطف خدا معجزه‌ای شد و شهید مرا دعوت کرد. وی گفت: آشنایی زیادی با شهید نداشتم اما زمانی که متوجه شدم پدر و مادر شهید چشم انتظار از دنیا رفتند بسیار غمگین شدم، پدر و مادری که سال ها چشم انتظار فرزندشان بودند، فرزندی که به جنگ با دشمنان رفت تا امروز بتوانیم با آرامش به تحصیل بپردازیم و آینده ای روشن داشته باشیم، این شهیدان بودند که با خون پاک خود برای ما امنیت به ارمغان آوردند و امروز عده ای قدر نمی دانند.

با عمل به وصیت شهدا ادامه دهنده راهشان باشیم
وی در پاسخ به این پرسش که چگونه می توانیم ادامه دهنده راه شهدا باشیم، عنوان نمود: شهیدان والامقام در وصیت نامه خود به موضوعاتی اشاره داشته و بر آن تاکید دارند و ما نسل جوان بایستی با عمل به وصیت شهید، ادامه دهنده راهشان باشیم.

نگذاریم یاد و نام شهدا فراموش شود
وی گفت: بر روی تابوت شهید دل نوشته ای جلوه نمایی می کرد، بر روی تابوت شهید نوشته بود: همانطور که در زمان کنونی، عده ای می گویند ای کاش ما هم زمان واقعه کربلا زنده بودیم و به کمک امام حسین(ع) می شتافتیم، عده ای هم می گویند ای کاش ما هم زمان امام خمینی(ره) زنده بودیم و برای این انقلاب و اسلام می جنگیدیم،به نظر بنده جنگ 8 ساله دفاع مقدس با واقعه کربلا تفاوت چندانی ندارد، جوان های ما هم به منظور زنده کردن یاد پیامبر(ص) خون پاک خود را تقدیم به این انقلاب نمودند و اگر این انقلاب نبود حتی تصور آن هم وحشتناک بود.
وی در پایان عنوان نمود: امیدوارم در روز قیامت، سرافراز باشیم و نگذاریم یاد و نامشان فراموش شود.یکی از دانش آموزان پایه یازدهم طراحی دوخت گفت: حس خیلی خوبی داشتم که برایم قابل وصف نیست.

نسل امروز از حقیقت اسلام فاصله گرفته اند
وی در پاسخ به این پرسش که چرا نسل امروز از حقیقت اسلام فاصله گرفته اند عنوان نمود: نسل جدید به خوبی با حقیقت اسلام اشنا نشده و از آن فاصله گرفته اند. وی ادامه داد: شهیدان زنده اند و با توسل به شهدا چه گره هایی که گشوده نشده است.
فاطمه زهرا صادقی گفت: شهیدان، قطعا هدف بزرگی داشتند، آنها رفتند که ما امنیت داشته و چادر از سرمان کشیده نشود و آزادی و امنیت داشته باشیم.
وی با انتقاد از اینکه برخی جوان های این دوره از راه شهیدان فاصله زیادی گرفته و می گویند که سال ها قبل عده ای جنگیدند و شهید شدند و به ما ارتباطی ندارد؛ اما باید گفت: آرامش امروز ما مدیون خون پاک شهیدان است و باید قدر دانسته شود.

حکیمه السادات میرمحمدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا