شکرانه بازوی توانا بگرفتن دست ناتوان است

گويا تا نبيني باور نمي کني که فقر چطور مي‌تواند همه آنچه را که يک آدم دوست دارد، به تاراج ببرد؛ كمي آن سوتر از خانه گرم و دلنشينی كه همراه خانواده خود در آن زندگي مي‌كنيم، در همین نزدیکیها، اتاقکي كوچک با ديوارها و سقفی شکسته و لرزان وجود دارد كه تمام سهم خانواده چهارنفره و تهیدست است. آدمهايي که شايد همانند آنها در هر کجاي اين کشور باشد؛ اما شاید آنها گم شدند در بي تفاوتي ما! آدمهایی که دیوارشان کوتاه است و هیچکس حمایتشان نمی کند و اين روايت آن آدمهاست… او مانده و یک فرزند 6 ساله و شوهری بیمارو مادری بیمارتر. خانواده های نیازمند زیادی هستند که از طریق مردم، بخشداریها، دهیاریها، بهزیستی و مؤسسات خیریه… شناسایی شده اند. خانواده‌هایی که فقر امانشان را بریده و هرازگاهی توسط مؤسسات به آنها کمک می شود خانه شکل و شمایل خانه های امروزی را ندارد. مشخص است سالهای زیادی از عمر این خانه می گذرد. سالهایی به اندازه عمر محبوبه ومعصومه و محمدو …….قصه ما. خانه های رو به حیاط ؛ در سمت چپ دو اتاق وجود دارد که محبوبه و فرزند و شوهرش و مادر پیر از کار افتاده اش زندگی می کنند با تعارف محبوبه که زنی چوان و زیباست ، وارد اتاق می شوم. اتاقی کوچک برای نشستن و استراحت؛ اتاقكي كه نه ياراي دوام در برابر برف و باران دارد و نه از گاز و گرماي مطبوع در آن خبري است. می نشینم کنار تشک مادر محبوبه . انگار دارد با مقام بالاي دولتي حرف مي زند؛ مؤدب و آرام. زیاد اهل حرف زدن نیست و هرچه سؤال می کنم جواب می دهد.
محبوبه 33 سال دارد. یک جمله می گوید : در خرج زندگی مانده ام که تمام معنای نداری و بیماری را بیان می کند .شوهرش کارگراست و بیمار. پسرش 6 سال سن دارد، اما قیافه‌اش کمتر از این می خورد. فقر و سوءتغذیه باعث شده به رشد لازم نرسد
فرشته مادر دیگری است که هر روز او را در حال جمع آوری ضایعات می بینم . روزی با او صحبتم را شروع کردم .خود و همسرش درگیر اعتیاد بودند و همسر متواری شده و فرشته که مصرف خود را کم کرده با دو دختر معلول، نفیسه و نازنین در خانه ای حوالی مؤسسه ما ساکن شده .صاحب خانه با این خانواده مدارا می کند و اجاره سنگینی نمی گیرد؛ اما همین مبلغ کم با قبض آب و برق در مجموع زیاد می شود .دختر معلول بزرگ اسفندماه پارسال درگذشت و نازنین که دختر شیرین زبانی است و امسال نیمکت نشین کلاس اول ابتدائی است و مبتلا به بیماری ژنتیکی “هارتینگتون “که پاها از حالت طبیعی خارج و کج شده و نیاز به عمل دارد؛ اگر سه مرحله عمل را انجام بدهد پاهها به حالت اول برمی گردد ؛ خوشبختانه با کمک خیرین دو مرحله عمل انجام شده و مرحله سوم هم به زودی انجام می شود. این دو مورد از هزاران موردی بودند که در این سرزمین پر از ثروت و مال زنده هستند نه زندگی می کنند و مؤسسات خیریه و کمیته امداد و بهزیستی هم به زنده ماندن آنها کمک می کنند نه زندگی کردن و ادامه دادن به زندگی.
به راستی این دنیا با این همه گستردگی سرشار از ناگفته ها و روایت های پر از درد و فقر و نداری است که افرادی هر روز با آن دست و پنجه نرم می کنند ؛ اگر یاری گری نباشد و دلی به رحم نیاید و دستی دستان ناتوانشان را نگیرد، زیر کوله بار سنگین نداری له خواهند شد؛ دردمندان و گرفتاران اقتصادی و اجتماعی کم نیستند و برای حفظ آبرو در خفا زندگی می‌کنند و حاضر نیستند دم از نداری بزنند. بنابراین نهادهاي غیردولتی و موسسات خیریه شهرستان که در حال حاضر همه در قالب یک مجمع به نام مجمع خیرین میعاد ، گرد هم آمده اند تا گره کور این تبعیضات و فاصله های طبقاتی را با یاری همه مردم و مسئولین باز کنند باید زیرساخت‌ها را محکمترکنند و پر تلاش در این راه قدم نهند تا مشکلات رفع شده و با دست گیری مستمندان واقعی ، آنها را به سمت زندگی دلخواه شان سوق دهند. من در ابتدا بعنوان یه شهروند و دوم بعنوان یکی از خادمین این عزیزان و مسئولیت اجتماعی که به عهده دارم معتقدم همه بارها نباید به روی دوش دولت باشد و ما فقط از دولت انتظار کمک داشته باشیم ؛ بلکه یکایک ما مسئولیت اجتماعی ، وجدانی، انسانی، عاطفی داریم که حداقل به مدد یکدیگر علی‌الخصوص مستمندان آبرومند بشتابیم و اینگونه برای خود و خانواده و ثروت و مکنتمان بیمه طلايی فراهم کنیم.

ناهید مظفری 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا