شِکوه های دل شبی مهرسکوتم را شکست

نوبهاران شد خزان وقتی گل گلزار نیست
روی بوم خاطرم آن ماه بی تکرار نیست
بعد از او گشته جهانم تیره و تار وخموش
زیر پلک خیس شب جز ناله ی بسیارنیست
بر گلستان وجودم ساز ناکوک تبر
می نوازد پیکرم را ، تار آن هنجار نیست
شِکوه های دل شبی مهرسکوتم را شکست
ناله ها کردم زجان دیدم گل بی خار نیست
بر ضمیر دل چرا روییده گل های فراق
سد شده بین من و تو.. سهم ما دیدار نیست
می چکد نم نم به روی گونه ام ، باران غم
بر بیابان دلم ردًی به جز دلدار نیست
از عذاب دوری اش می سوزم و خاکسترم
در رهش بر باد دادن شهرتی دشوار نیست
گاه گاهی عدل حق را می برم زیر سوال
درسیاهی غرق گردم حال استغفار نیست

صدیقه آقابابایی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا