اگر به وصیتنامه شهدا عمل می‌شد بسیاری از مسایل حل می گردید

به گزارش پایگاه خبری افق بافق، شهدا رفته اند و رسالتی از جنس آگاهی و حرکت را بر دوش ما باقی گذاشته اند. شهادت مرز زمین و آسمان است و شهدا،مرزبانان هماره ی بیداری.شهیدان پیامبران حماسه انسان اند در این شماره از هفته نامه افق بافق با یکی از هم رزمان شهید “سید کاظم حسینی” به گفتگو نشسته ایم.که در ادامه می خوانید:
افق بافق: لطفاً خودتان را برای خوانندگان معرفی بفرمایید؟
“حسن محمدی” فرزند حسین و 69 سال سن دارم. در معدن کوشک شاغل بوده و بازنشسته شده ام. از سال 1359 تا سال 1383 با پایگاه بسیج افتخار همکاری داشتم. با شروع جنگ تحمیلی در سال 1359 به کرمانشاه و از آنجا به کامیاران اعزام شدم و کاملاً در جبهه ی غرب حضور داشتم. سال 61 13به جبهه جنوب اعزام شدم. شروع حضور بنده در جبهه شرکت در عملیات طریق القدس بود و سپس عملیات فتح المبین و در عملیات بیت المقدس مرحله ی دوم که آزاد سازی جاده ی خرمشهر اهواز بود، در اثر اصابت کاتیوشا از ناحیه ی سر مجروح شده و در بیمارستان ولیعصرقائم شهر بستری بودم و9 ماه توان حرکت نداشتم. به تدریج بهتر شده و به پابوس امام رضا (ع) رفتم و از ایشان شفا گرفتم و دیگر می توانستم حرکت کنم. برای بار دیگر به جبهه اعزام شده که در عملیات بدر شیمیایی شدم. سال 67 که جنگ تمام شد و قطعنامه 598 خوانده شد بنده در جبهه حضور داشتم.
افق بافق: در چه سنی به جبهه اعزام شدید ؟
در سن 25 سال به جبهه اعزام شدم .در آن زمان ازدواج کرده و یک فرزند داشتم که فوت شد. فرزند دومم زهرا خانم سال 61 متولد شد . زمانی که می خواستم به جبهه اعزام شوم زهرا 2 ماهه بود. همسرم گفت: فرزندمان مریض است. به او دلداری داده و گفتم: شفای مریضان به دست خداست.زمانی که در جبهه بودم همسرم با من تماس گرفت و گفت حال دخترم خوب شده است.

افق بافق: عامل شیمیایی چه مشکلی برای شما ایجاد کرده است؟
ریه ام دچار مشکل شده نه می توانم گریه کنم و نه خنده. دایم درحال سرفه کردن هستم. متاسفانه بی حال و بی حرکت می شوم .
از ناحیه ی سینه و سر و پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت

افق بافق: از کجا باشهید “سیدکاظم حسینی”آشنا شدید؟
شهید والا مقام اصالتا از توابع روستای اسفنگ بود. ما از بدو کودکی با هم بودیم و با پدرشان آقا “سید محمد” آشنایی کامل داشتیم.شهید بزرگوار 6 ماه در جبهه های کردستان و شهرهای مرزی مثل بانه و کامیاران حضور داشت. در عملیات بیت المقدس مرحله ی دوم که با نام علی ابن ابیطالب(ع) شروع شد بعد از نماز صبح از ناحیه ی سینه و سر و پهلو مورد اصابت گلوله قرارگرفته و در سن18 سالگی به شهادت رسید.شهید والامقام در کنار جاده روستای اسفنگ در مسیر بافق به سمت بهاباد به خاک سپرده شد.

افق بافق: منظور از اینکه شهیدان زنده هستند چیست؟
بعد از شهادت برادرم ” رضا” در پایگاه خواب بودم. در خواب دیدم که برادرم شهید شده است. ولا تحسبن الذین یقاتلون فی سبیبل ا… امواتا من هرگز این آیه را فراموش نمی کنم.خود خدا در قران فرموده شهیدان زنده هستند و ما این مطلب را درک نمی کنیم.

افق بافق: چرا مردم به شهید حسینی گرایش خاصی دارند؟
شهید والا مقام سید اولاد پیغمبر بوده و اینجا نیز غریب هست؛ البته مردم به صورت مستمر به زیارت آرامگاه شهید می آیند.

افق بافق: در مورد خانواده شهید بفرمایید؟
مادر شهید به رحمت خدا رفته و پدرش در یکی از روستاهای یزد ازدواج کرده و در آنجا زندگی می کند .

افق بافق: برای شهید چه اقداماتی انجام شده است ؟
بر سر مزار شهید آرامگاه با گنبد ساخته شده و حسینیه حضرت رقیه(سلام ا… علیها) آماده ی بهره برداری است.

افق بافق: خاطره ای از شهید داریدکه برای خوانندگان هفته نامه نقل کنید:
شهید بزرگوار اکثر مواقع مثل کردها لباس می پوشید. سر به راه و انقلابی بود. خیلی شوخ طبع بود و هرگز خنده از لبانش محو نمی شد.حتی اگر با وی برخورد بدی می شد باز هم لبخند می زد.

افق بافق: آیا شهید والامقام از شهادت خودش نزد همرزمانش صحبتی می کرد ؟

بله؛ همه کسانی که آن زمان در جبهه حضور داشتند به شوخی یا جدی می گفتند من قرار است شهید بشوم یا چقدر امروز چهره شما نورانی شده است.

افق بافق: نصیحت شما به جوانان چیست؟

جوانان نسل امروز ما با نسل گذشته تفاوت دارند.توصیه می کنم وصیت نامه ی شهیدان را مطالعه کرده و در آن تامل داشته باشند که متاسفانه این کار انجام نمی شود و وصیت نامه شهیدان خاک می خورد. اگر به وصیت نامه ی شهیدان عمل می کردیم خیلی از مسائل حل می شد.

حدیث عباسی_ حدیثه امیریان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا